✿ یادداشت های مینا گونه ✿

جواب يكي ازخواننده هاي گل وبم به اضافه چندتا خاطره

سلام دوستاي عزيزم ايشالا كه همگي خوب باشين. راستش يكي از خواننده هاي عزيز وبم يه كامنتي گذاشته بود كه گفتم شايد بد نباشه تبديل به پستش كنم تا همه بخونن. بنظر خودم كه موضوع جالبيه كامنت دوست عزيزم زهره جان: سلام عزیز دلم ،از حرفام برداشت بدی نکنی لطفا،من شخصا از پرستارا هیچ دل خوشی ندارم حداقل از هر چی پرستار همشهریم...خوب خیلی کم دیدم .بعلت مریضی مادرم بیمارستانی تو شهرمون نمونده بود که نرفته باشیم مخصو صا بیمارستان امام رضا کرمانشاه و یه خانوم پرستاری به اسم خانوم رضایی هیچ وقت بدیشو فراموش نمیکنم .مامانم تقریبا همه بخش هاشو بستری بوده پرستاراش همه شون مثل شمرن.پرستار بودن واقعا سخته اینکه با مریض کلافه از بیماری چطور رفتار کن...
4 آذر 1393

دل دنيارو خون كردي كه اينجوري تو رفتي... و چند پ.ن

نميدونم چجوري حرف دلمو به زبون بيارم فقط ميتونم بگم خيلي زود بود... ميدونم خيلي زجر كشيدي ولي خب چيكاركنم با اين دل كه اين حرفا سرش نميشه. از ديروز صبح كه اين خبرو شنيدم حال خوبي ندارم باورم نميشه كه فردا واسه هميشه بايد باهات خداحافظي كنيم. آروم بخواب مرتضي عزيزم. تو كاري كردي با دلامون كه صدات جاودانه توذهنمون و پلي ليست گوشيامون باقي ميمونه. جووناي ايران يكبار ديگه اسطورشونو ازدست دادن. تســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــليت     مرتضي فردا شلوغ ترين كنسرتته... كنسرت سكوت... كنسرتي كه تو نميخوني... مردم واست ميخونن و تو فقط ميشنوي... همه ميان... همه اونايي كه حتي يكب...
26 آبان 1393
1509 11 15 ادامه مطلب

بعد ازكلي تاخير...

سلام سلام سلام به همه ي دوستاي خوبو مهربون مجازيم دلم واستون خيــــــــــــــــــــلي تنگ شده هم واسه خودتون و هم واسه كوچولوهاي نازو خوردنيتون واقا خيلي شرمندم اخه كاراموزياي پشت سرهم و شروع دانشگاه و البته تنبلي خودم باعث شد چندين و چند روز وقفه بيفته بين پستام و نتونم زود بيام و وبمو اپ كنم اول ازهمه از كاراموزي قشنگ مادرونوزاد يا بخش زنانم واستون بگم و بگم چقد كاراموزي شيرين و دوست داشتنيي بود واسم. اولين بخشي بود كه اينقد ازكار كردن توش احساس لذت ميكردم البته من كلا عاشق كارمم ولي خب تموم بخشا يجورايي با مريضي مرتبط هستن و مطمئنا مراجعه كننده ها بعلت يه مريضي و درد بستري ان ولي خب شيريني اين بخش همينه كه مراجعه كننده ه...
4 آبان 1393

یه خداحافظی کوتاه

سلام دوستای خوبم ایشالا که همگی خوب باشین متاسفانه نتونستم خاطرت کاراموزی بخش زنانمو واستون بذارم آخه درگیر انتخاب واحد دانشگاهم بودم دوباره کاراموزیام شروع شد=> کار اموزیای ترم مهرم  الانم اومدم تند تند یه پست کوتاه بذارمو برم چون که از فردا کاراموزی ENT (گوش حلق بینی) دارم و یک ساعت دیگه دارم میرم مشهد. وقتی برگشتم خاطرات دوتا کاراوزیو باهم میذارم خیلی دوستون دارم   داستان کوتاه...     مردی باهمسرش در خانه تماس گرفت و گفت:"عزیزم ازمن خواسته شده که با رئیس و چند تا از دوستانش برای ماهیگیری به کانادا برویم" ما به مدت یک هفته آنجا خواه...
4 مهر 1393

پرستار که باشی...

  پرستار که باشی شاید در رویای بچه ها غول سفید پوشی هستی که مدام میخواهی آمپولشان بزنی و به خیال بزرگترها جلادی که روزیت را از گوشت و خونشان در می آوری. پرستار که باشی شاید هرمریضی که از بیمارستان بیرون می رود فکرش این است که تو چطور با همکارت میخندی پرستار که باشی شاید خیلی ها ندانند که تو چقدر گاهی دلت تنگ می شود برای دیدن یک فیلم، برای خواندن یک کتاب، برای خوردن یک آبگوشت کنار خانواده در یک پیک نیک ساده چند ساعته. پرستار که باشی شاید کسی نداند که تو چقدر خندیدی با خنده های بیمارت و چقدر اشک ریختی با اشک هایش. شاید کسی نداند که چه شب ها از فرط خواب و خستگی ...
23 شهريور 1393
10839 11 18 ادامه مطلب

تموم شدن کاراموزی قلب!

سلااااااااااااااااااااااامممممممممممممممم کاراموزی قلبم تموم شدو من اومدممممممممممممم... حال دوستای خوبو مهربونم چطوره؟ ایشالا که همگی خوبو خوشو سرحال باشین بعد یه کاراموزی سختو خسته کننده برگشتم پیشتون. سختیش واسه چندتا مسئله بود. اول ازهمه کار سنگین بخش قلبو سخت گیری های استاد گرامی تو ارائه کنفرانساو پست تست نهایی بودکه حسابی انرژیمو گرفت. بعدم خواستن پمفلت که تو شهر غریب و بدون داشتن سیستم، درس کردنش واقا سخت بودواسم. مسئله نهاییم که بی معرفتی یسری آدم به ظاهر دوست بود که حسابی از لحاظ روحی به هم ریختم کرد، البته لحظات خیلی خوبیم داشتم که نمیشه منکرش شد. به هرحال این کاراموزیم با همه خوبیا و بدیاش تموم شد... ولی یکی از بهترین خو...
11 شهريور 1393