✿ یادداشت های مینا گونه ✿

  واسم خیلی پیش اومده تو یه وبلاگ رفتم و به یه مسابقه وبلاگی یا هرچیز دیگه ای که میشه اسمشو گذاشت برخوردم خودمم یبار تو یکی از این مسابقه ها شرکت کردم ولی این پست من یه تفاوت با این مسابقه ها داره اول اسمشه که به ابتکار خودم تغییرش دادم دوم هم این پست من جنبه آشنایی بیشتر بادوستای وبلاگیمو داره   آخه باخودم که فک میکردم میدیدم من هنو نمیدونم بعضی از دوستام اهل چه شهری هستن و این خیلی بده! امیدوارم همه دوستای خوبم تو این گفتوشنود شرکت کنن و این پستو مورد استقبالشون قراربدن هرجور دوس داشته باشین میتونین به این پست جواب بدین (بصورت خصوصی یا عمومی) و من به نظرات و عقایدتون احترام میذارم ولی خب خیلی دوس دارم بیشتر باهتون ...

سلام به روی ماه دوستای عزیزم ایشالا که حالتون خوب و دماغتون چاق باشه تو این هفته کاراموزیم باخوبی و خوشی و البته نمره عالی تموم شد (فک کنم 20 یا 19.5 شده باشم) ولی خب تازه امتحاناتم داره شروع میشه، حدودا دوهفته دیگه منم که حسابی مشغول درسم و همه تلاشمو میکنم که تا دوهفته دیگه همه درسارو یه دور کرده باشم. امیدوارم از این موضوع ناراحت نشده باشین که زیاد نمیتونم پست بذارم و بهتون سربزنم، قول میدم بعد امتحاناتم همه این غیبتامو جبران کنم. شماهم واسم دعاکنین تا امتحانامو به خوبی پشت سربذارم پ.ن: من ظهر کامل یه دور این پستو نوشتم ولی تا خواستم ارسالش منم پرید!!! مدیرای محترم یه فکری بکنین خواهشا تا حالا چندبار این اتفاق واسم افت...

سلام دوست جونیای خودم ایشالا که همتون خوبو خوشو سرحال باشین عرضم به حضورتون که بنده چندروز پیش ی پستی گاشتم که کلب محکوم شدم به شیطون بودنو همه کلی دلشون به حال اون همکلاسی مذکر داستان ما سوخت ولی باور بفرمایید اون فقط فقط فقط ی داستان طنز بود که منم تو یه سایتی خونده بودمو کلی خوشم اومدو تصمیم گرفتم واسه دوستای گلم بذارم البته اینم بگما اصلا بدم نمیاد یه دختر همچین بلایی سر این پسرا دربیاره!!!!!! ولی خب ما دلشو نداریم حالا درادامه واستون ی چندتا داستان طنز دیگه میذارم ولی باوربفرمایید صرفا داستان "می باشد" نامه دانشجو پرستاری به نامزدش... Love من کجا هستی تا باز هم شرح حالم را بگیری و بنگری...

سلام دوست جونیا ایشالا که همتون خوب باشین، تو ایام عید به وبلاگ همه دوستای خوبم سرزدمو کلی لذت بردم ولی خب همینطور که میدونین از تعطیلات عید خودم چیز خاصی ننوشتم اخه همش یا خواب بودم یاپشت سیستم خب پشت سیستم نشستنم که خاطره خاصی نداره که بنویسم پ به بزرگیه خودتون ببخشید ولی باز دانشگاه شروع شد حتما همتون درکم میکنین که چقد سخته بعد تقریبا 1ماه تاظهر خوابیدن حالا بخوام از6 صبح بیدارشم (بخاطر میکاپ وگرنه کلاسام 8 شروع میشه ) چقد سخته!!! امروز باکلی سختی ساعت6 بیدارشدمو با کلی سختی تر خودمو تا یه رب به8 رسوندم ایستگاه واحد دیگه جونم واستون بگه رفتیم دانشگاه که دیدیم بعللللللللللللللله همه دانشجویان همیشه حاضر درصحنه هستن و کلاسا برگ...