✿ یادداشت های مینا گونه ✿

دوباره سومین ماهه سومین فصل سال

سلام دوست جونای خوبه وبلاگیم ایشالا که حال همتون خوب باشه روزای پاییزتون پر از رنگای گرمو شاد باشه... فک کنم از آخرین پستم یک ماهی گذشته، بعد دوتا کاراموزی مشهد تقریبا پشت سرهم الان قوچانم و دارم تجدیدقوا میکنم واسه هفته بعد که کارآموزی بخش اطفالم شروع میشه. مشهد بخش جراحی و انکولوژی (سرطان) بودم که جراحی میشه گفت کاراموزی خوبو پرکار و مفیدی بود ولی زیاد از بخش سرطانم راضی نبودم چون چیز خاصی تو این بخش یاد نگرفتم غیر نکات ایمنی در ارتباط با داروهای شیمی درمانی که کارکردن با این داروها واسه پرسنل خیلی پرخطره... بخش سرطان واقا بخش ناراحت کننده ایه و تن آدمو میلرزونه. آرزو میکنم هیچ آدمی به این درد دچار نشه و همه مبتلایان این بیماری شفا پیدا...
9 آذر 1394
1163 12 18 ادامه مطلب

دلنوشته هاي دختر پاييزي...

سلام و درود به همه ي ياران باوفاي وبلاگيم... دليل اصلي نوشتن امروزم، روزجهاني كوروش بزرگه. بزرگمرد ايران كه با افكار جالبش تو دوهزاروپونصد سال پيش يه تمدن باشكوه و قشنگ بنا كرد كه وقتي بعد اين همه سال حرفاشو عقايدشو ميشنويم غرق لذت و غرور ميشيم و به ايراني بودنمون افتخار ميكنيم. در اون زمان كه در اكثر جوامع برده داري باب بوده؛ كوروش بزرگ اين كار اشتباهو منسوخ كرد و به انسان ها ارزش واقعي انسان بودنو بخشيد. ايشون يگانه پرستي رو رواج دادن ولي اين به اين معني نبود كه دين و عقايدشو به مردم ديكته كنن. ايشون گفتن فرمان دادم هركس در پرستش خداي خود آزاد باشد... مسلما يه جامعه پر ازصلح و آرامش آرزوي هركسيه... اين نوشته هاي من ه...
7 آبان 1394

اين روزها عجيب هواي باران دارم...

اين روزها چشم هامو دلم مثل آسمون شهرم بارونيه... واي خدايا باورم نميشه 21 سالگيم داره تموم ميشه، با اومدن بوي پاييز داره يادم مياد كه فقط دو سه ماه تا پايان اين سن عجيب غريبم باقي مونده! و چه سن پر فرازو نشيبي بود... پر از حس هاي ضدو نقيض، پر از دوراهي هاي وحشتناك زندگيم... پر از تصميم هاي مهم كه واقا نميدونم اين تصميما درست بوده يا غلط... اين روزها بيشتر از هر زماني ذكرو ياد خدا ورد زبونمه، مطمئنم خداي مهربونيا هوامو داره و بهترين راهو جلو پام ميذاره و نميذاره نامهربوني كنم... خدايا خودت كمكم كن بدون شكستن دل كسي بهترين تصميمو بگيرم، نذار با يه تصميم اشتباه كل آيندم نابودشه. اين روزها عجيب بين منطق و احساس گير افتادم... خداي...
13 مهر 1394
2110 13 13 ادامه مطلب

جعد موي غاليه بوي...

شـاد زی بـا سـیاه چـشـمان شاد       که جهان نیست جز فسانه و باد   ز  آمـــده  شـــادمـان  بــبایـــد بود         وز گــذشــتـه نــکــرد بایــــد یــاد   مــن و آن جـعــد مــوی غالیـه بوی        مـن و  آن مــاه روی حــور نــــژاد   یک بخت آنکسی که بداد و بخورد       شــوربـخــت آنکه او نخورد و نداد   بــاد و ابرست ایــن جهان افسوس      بــــاده پیـــش آر هـــرچـه بـاداباد   چندروز...
30 تير 1394
1871 19 24 ادامه مطلب

آدم هاي ساده را دوست دارم...

همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند همان ها که برای همه لبخند دارند همان ها که همیشه هستند، برای همه هستند آدمهای ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعتها تماشا کرد عمرشان کوتاهاست بسکه هر کسی از راه می رسد یا ازشان سوء استفاده می کند یا زمینشان میزند یا درس ساده نبودن بهشان می دهد ساده که میشوی همه چیز خوب میشود خودت غمت مشکلت غصه ات هوای شهرت آدمهای اطرافت حتی دشمنت   یک آدم ساده که باشی برایت فرقی نمیکند که تجمل چیست که قیمت تویوتا لندکروز چند است فلان بنز آخرین مدل ، چند ایربگ دارد مهم نیست نیاوران کجاست شریعتی و پاسداران و فرشته و الهیه کدام حوالی اند رستوران چینی ها گرانترین غذ...
7 خرداد 1394
3153 12 15 ادامه مطلب

با عرض پوزش بعد از كلييييييييييييي تاخير...

سلااااااااااااااااام به همه دوستاي خوبم، سلام به همه ماماناي گل، سلام به همه دوستاي مهربون و سلام ويژه به همه اون بامعرفتايي كه حواسشون بود مينا چندوقتيه ني و جوياي احوالم بودن جونم واستون بگه كه درگير بودم! درگير امتحاناي سخت و جان فرسا كه حسابي خستم كرد. از اونجايي كه من بدجور شب امتحانيم و درطول ترم درس نميخونم هميشه شب امتحان واسم مث شب اول قبر ميمونه و كلي اذيت ميشم البته بگم كه فقط يكي دوتا امتحاناي اول بهم بدجور سخت گذشت چون واسه بعديا عادت كرده بودم به شب بيداري كشيدن و راحت تاخود صبح بيدارميموندم!!! جوري عادت كرده بودم كه حتي شبايي كه درسم تمومم ميشد نميتونستم بخوابم و تاصبح بيدار ميموندم! متاسفانه هنو نمره چندتا از درسام ...
17 بهمن 1393
1562 15 22 ادامه مطلب

من و پاييز...

از عصر داره بارون ميباره واسه همين يدفه هوس كردم يه پست دااااااااااغ پاييزي بذارم كه تو اين سرماي پاييز حسابي گرمتون كنه راستشو بخواين زندگي من بيست سالو يازده ماهو بيستوسه روزه كه با پاييز گره خورده، يك تناسب خاص كه كه خودم تو بوجود اومدنش هيچ نقشي نداشتم! منم مث همه عاشق بازي رنگاي پاييزم كه رنگاي گرمو تندش به آدم انرژي ميبخشه البته پاييز واسه من هميشه يجورايي دلگير بوده. هميشه باخودم ميگفتم كاش تو فصل بهار يا تابستون دنيا اومده بودم اونجوري شايد زندگيم شادتر بود!!!!!!!!! البته اين ازاون استدلالاي مسخره خودمه ها! ازعصر كه بارون شروع به باريدن كرده و مرتب با انگشتاي بلندش به شيشه هاي اتاقم ميزنه به اين فك ميكنم چقد زود زمستون بساطش...
10 آذر 1393
1580 10 17 ادامه مطلب

بدون شرح

  دختر بودن یعنی...   دختر بودن یعنی تمام عمر پای آینه بودن! دختر بودن یعنی پنکک زدن به جای صورت شستن! دختر بودن یعنی کله قند و لی لی لی لی … دختر بودن یعنی پس این چایی چی شد؟؟! دختر بودن یعنی الگوی خیاطی وسط مجله های درپیت دختر بودن یعنی همونی باشی که مادر و خاله و عمه ت هستن دختر بودن یعنی انتظار خاستگار مایه دار! دختر بودن یعنی چرا خونه اونقد کثیفه ؟؟! دختر بودن یعنی دخترو چه به رانندگی؟ دختر بودن یعنی باید فیلم مورد علاقه تو ول کنی پاشی چایی بریزی! دختر بودن یعنی نخواستن و خواسته شدن! دختر بودن یعنی حق هر چیزی رو فقط وقتی داری که تو عقدنامه نوشته...
29 مرداد 1393

عذرخواهی...!!!

سلام به همه دوستای خوبم وووووویییییییی منو اینجوری نگانکنین میترسم آخه یکم برنامه هام قاطی شد و برنامه کاراموزی مشهدم جلو افتاد و من یه هفته مجبورشدم برم مشهد. واسه خودمم خیلی غیرمنتظره بود . فک کنین ساعت 12ظهر بهم خبر دادن فردا کاراموزی داری و من باید تا عصر خودمو مشهد میرسوندم آخه شیفتم ساعت 7ونیم صبح شروع میشه و نمیتونستم فرداش حرکت کنم. خلاصه که تاساعت 5 عصر وسایلامو باسختیه زیاد جموجور کردمو راهی مشهد شدم دیگه نمیخوام ازسختیه زندگیه خوابگاهی واستون بگم البته فک کنم چون من تاحالا زندگی خوابگاهی رو تجربه نکرده بودم زیادی نازک نارنجیم فقط همینقد بهتون بگم خوابگاه اولی که رفتم به دلیل تعدد موجوداتی زشتو چندش آور به نام سوسک  ...
22 تير 1393