✿ یادداشت های مینا گونه ✿

بعد ازكلي تاخير...

1393/8/4 20:17
نویسنده : مینا
870 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام

سلام به همه ي دوستاي خوبو مهربون مجازيمآرام دلم واستون خيــــــــــــــــــــلي تنگ شدهبغل هم واسه خودتون و هم واسه كوچولوهاي نازو خوردنيتونبوس واقا خيلي شرمندم اخه كاراموزياي پشت سرهم و شروع دانشگاه و البته تنبلي خودم باعث شد چندين و چند روز وقفه بيفته بين پستام و نتونم زود بيام و وبمو اپ كنمخسته

اول ازهمه از كاراموزي قشنگ مادرونوزاد يا بخش زنانم واستون بگم و بگم چقد كاراموزي شيرين و دوست داشتنيي بود واسم. اولين بخشي بود كه اينقد ازكار كردن توش احساس لذت ميكردممحبت البته من كلا عاشق كارمم ولي خب تموم بخشا يجورايي با مريضي مرتبط هستن و مطمئنا مراجعه كننده ها بعلت يه مريضي و درد بستري ان ولي خب شيريني اين بخش همينه كه مراجعه كننده هاش با يه حال قشنگ ميان و با يه حال قشنگ تر مرخص ميشن. البته خب كيسايي هم هستن كه بعلت يه بيماري بستري ميشن ولي ازشانس خوب من اين مدت كه كاراموزي داشتم اصلا غير از كيس زايماني كيس ديگه اي توبخش نديدمآرام البته فقط يه مورد غير زايماني وجود داشت كه اونم مريضي خاصي نداشت و ديدن اين عارضه ناراحت كننده نبود كه البته من تو وبم نميگم مشكل چي بوده(ميخوام ببينم خودتون حدس ميزنين يا ن)خندونکخجالت

تنها موردي كه ناراحتم كرد تولد يه نوزاد با يه خورده ناهنجاري بود كه خداروشكر خداروشكر بعد ازمعاينه خانوم دكترعلمي (يكي از عالي ترين متخصصين اطفال قوچان كه من خيلي قبولشون دارم) گفتن مشكل خاصي وجود نداره با اين همه ارجاع دادن به يه متخصص ديگه كه خيالشون راحت شه، اين نوزاد با يك زائده دركنار دستو پاش متولد شده بود كه اصطلاحا بهشون ميگن افراد شش انگشتي كه خداروشكر اين زائده يه تيگه گوشت بود و استخون داخلش نبود و همين باعث ميشد نگراني وجود نداشته باشه. البته نوزاد هرني نافي (فتق نافي) هم داشت كه اين يه مشكل شايع بين نوزادان و در اكثر مواقع تا يكسالگي بطور خودبخود رفع ميشه. خلاصه كه اصلا موضوع نگران كننده اي وجود نداشت. البته اين عارضه ها دليلش واضح بود بخاطر ازدواج فاميلي و سن كم مادر كه نوزده سال سن داشت اين طفل بي گناه دچار اين ناهنجاري ها شده بودغمگین

از مربي خيلي خوب و مهربون و مهم تر ازهمه باسطح علمي بالا خانوم ن بگم چقد خانوم خوب و با شخصيتي بودن. واقا يكي از بهترين اساتيدي بودن كه ازهمه لحاظ قبولشون داشتم. واقا ازهمه لحاظ بادانشجو كنار ميومدن. يكي از مهم ترين مواردي كه يه مربي تو رشته ما بايد داشته باشه اينه كه كار دانشجورو توبالين زير سوال نبره و اگه خطايي وجود داره بعد اينكه از اتاق اومديم بيرون تذكر بده كه خانوم ن واقا اين موردو رعايت ميكرد و من ازكاركردن كنار همچين استادي لذت ميبردم و از همين جا ازش تشكر ميكنم. جالب اينجاس كه خانوم ن با سن كمشون اينقد عالي بودن و اين همه تجربه داشتنمحبت

تو اين كاراموزي خيلي كاراي خوبي ياد گرفتيم يكي از اين كارا شستشوي معده نوزادا بود البته خيلي كار حساسي بود و من كه عاشق ني نيام واقا واسم سخت بود انجام اينكار ولي خب با فكركردن به اين موضوع كه دارم واسه سلامتي اين ني ني كوچولو اينكارو ميكنم شجاعت پيداكردم و اينكارو انجام دادم. گاهي اوقات جنين داخل شكم مادر مكونيوم (مدفوع جنين) دفع ميكنه و وارد معدش ميشه يا اينكه بعد ازتولد مادر شير نداره و همراهيان به نوزاد طفلك اب قند ميدن كه باعث استفراغ نوزاد ميشه كه در اين موارد بايد معده ني ني شستشو داده بشه. يكي ديگه ازكاراي حساس كه واسه نوزاد ممكنه انجام بشه گرفتن نمونه خون از نوزاد كه خيلي كار وحشتناكي (واسه من) بود و اصلا حاضر نشدم زير بار اين كار برم و انجامش ندادم. البته هيچ كدوم ازدوستامم انجام ندادنترسو

بعد از كاراموزي بخش زنان كمتر از يك هفته دوباره كاراموزي ترم مهرم شروع شد كه تو اين يه هفته همش درگير كاراي انتخاب واحدم بودمکچل

از 5مهر رفتيم مشهد كه به مدت 3روز كاراموزي تخصصي ENT يا همون گوش و حلق و بيني داشتم كه دربخش ENT بيمارستان قائم مشغول شديم با يه مربي عوضي به تموم معني خانوم ك! اول اين نكته رو بگم كه ما هنوز واحد تئوري گوش حلق بيني رو پاس نكرديم و تازه اين ترم اين درسو داريم و ما كه قبل شروع شدن كلاسا اين كاراموزيو داشتيم عملا هيچ اطلاعات تخصصي از اين درس نداشتيم و حتي جزوه يا كتاب در اين مورد هم نداشتيم. اين مربي محترم كه بسيار هم عقده اي تشريف داشتن از همون روز اول رواعصاب ما رفتن و ما مجبورشديم بگيم ازقوچان واسمون جزوه تهيه كنن و بفرستن مشهد. نكته اي كه گفتم راجب اينكه مربي نبايد دربالين مريض كار دانشجورو زير سوال ببره رو اين استاد خيلي قشنگ رعايت ميكرد!!!!!!!!!!!! علاوه بر اينكه كار مارو بالا سربيمار زير سوال ميبرد بلكه شخصيتمون هم زيرسوال ميبرد و به جرات ميتونم بگم هيچكس تاحالا با من اينجوري برخورد نكرده بود حتي توخانواده و من با اين همه روحيه حساسم واقا يه خاطره فراموش نشدني واسم شد. يكي از خاطرات جالب! اين كاراموزي اين بود كه از ترس اين مربي نامرد بالاسر مريض واسه گرفتن يه نمونه خون ساده (كه هيچكاري نداشت و بارها و بارها اين كارو به خوبي انجام داده بودم و مريضام كلي تعريف كرده بودن و گفته بودن هيچي نفهميدن) دستم به طرز وحشتناكي ميلرزيد ولي خداروشكر بيمارم كه واقا فهميده بود و استرسمو فهميد، اينقد محكم دستشو مشت كرد كه رگش كاملا مشخص شد و مثل هميشه به راحتي اين كارو انجام دادم و بعد اينكه مربي از اتاق بيرون رفت گفتن من از اين مربيتون ميترسم چه برسه به شما!

بعد اينكه دو تا از دوستام نتونستن نمونه از مريضاشون بگيرن مربي محترم! بسيار عصباني شدن و فرمودن شما تجديد دوره اين! خيلي جالب بود گروه ما جز بهترين گروهاس رو ميخواست تجديد دوره كنه! ما اگه كاري هم نميتونستيم انجام بديم از استرس زياد بود والا هممون كارمون خوبه. من كه واقا باشنيدن اين حرف هنگ كرده بودم و چند ديقه اصلا قدرت حرف زدن نداشتم. دوستام مدام ميگفتن بريم خواهش كنيم، التماس كنيم كه تجديد دوره نكنمون! منم داشتن دنبال خودشون ميكشيدن كه يدفه به خودم اومدمو گفتم من عمرا اگه برم از اين خواهش كنم. هرچي دوستام گفتن من زير بار نرفتم و ا زاخر توبيمارستان شروع كردم بلند بلند گريه كردن و گفتم من حاضرم كارشناسيمو بيخيال بشم ولي نه از اين خواهش كنم نه باهاش دوباره بيام كاراموزي و تجديد دوره شم. فك كنين من چه حالي داشتم كه گريه كردم. مني كه حتي دوستاي صميميم اشكمو نديدن. دوستام درگير اروم كردن من بودن كه يكي از پرستاراي بخش اومدن و گفتن خانوم ك مارو بخشيدن! همونجا تودلم گفتم اي خدا من چقد بدبخت شدم كه محتاج بخشش همچين آدمي شدم ولي خب ديگه چيزي نگفتم و خانوم ك محترم! يه پست تست ازمون گرفتن و اين كاراموزي قشنگ تموم شد! واقا توعمرم همچين رفتار و همچين كاراموزيو تجربه نكرده بودم. من مربيمون خانوم ك رو هيچوقت نميبخشم و اميدوارم خدا جواب غرور خوردشدمو خودش از اين ادم عقده اي بگيره.غمناک نكته جالب اينجا بود كه منو بخاطر نحوه غلط داروكشيدن توسرنگ كلي دعواكرد! چون واقا هرچي گشته بود دليل ديگه اي واسه زيرسوال بردنم پيدانكرده بود

ببخشيد كه با شنيدن حرفاي دلم اينقد سرتونو درد آوردمبوس

الان مشغول كاراموزي اتاق عملم هستم كه بسيار جالبه واسم و توپست بعدي و بعد تموم شدن دورم حتما واستون خاطراتمو ميذارممحبت

پسندها (12)

نظرات (24)

مينا مامان اميرعلي
23 مهر 93 14:30
خاله ميناي عزيز ايشالله هميشه موفق باشي.... تو زندگيت از اينجور آدما زياد پيدا ميشه ولي تو فقط به موفقيتت فكر كن راستي من و اميرعلي ازت قهريم..............آخه ديگه به ما سر نميزني
مینا
پاسخ
قربونت عزيزدلم اره واقا همين طوره خانومي ننننننن توروخدا قهر نباش حتما ميام پيشتون
سحر
23 مهر 93 18:29
ممنون زيبا وشيرين بود منتظر پست بعديت هستم فقط زود بيا كه منتظرم
مینا
پاسخ
ممنون ك سرميزني عسيسمچشم حتما
رضوان
24 مهر 93 18:59
مینای عزیزممممممممممم خیلی خوب تعریف میکنی خاطراتتو کلا خیلی لذت بردم ... عزیزم اصلا خودتو ناراحت نکن ... با این تعریفایی ک از خانوم ک کردی یاد یکی از استادای خودم افتادم ... متاااااااااااسفانه این جور ادما وجود دارن ولی برای من و تویی ک روحیه مون حساسه خیلی سخته برخورد با اینجور ادما ووواقعا درکت میکنم ... فقط میخوام بهت بگم اصصصصصصصصصلا اینجور واقع خودتو ناراحت نکن ... ایشالا ک موفق باشی گلمممممممممممممممم راستی سرما خوردگیت بهتر شد دوست جونیم ؟؟؟
مینا
پاسخ
قربونت برم مننننننننننن دوست مهربونممن تو این موقعیتا استانه تحملم بالاس گلم ولی خب بعضی از آدما دیگه جفت پا رو اعصاب ادمناخه بدبختی اینجا بود که این خانوم ک خواهر مدیر گروهمون بود و اگه باهاش درگیر میشدم باید درسو میبوسیدمو میذاشتم کنارمیسی ک میای پیشمبهترم عزیزم. خداروشکر زود خوب شدم
مامان راضی
25 مهر 93 10:45
عزیز دلم نبینم دیگه هیچ وقت به خاطر یه انسان خودخواه گریه کنی ها ایشالا به زودی جواب دل شکسته ی مینا جون منا پس میده . همیشه خوش خبر باشی گلمممم کارت که تموم شد افتخار بده و بیا وبلاگ محدثه خانوم من . فداتشم بوچچچچچچچچچچچ
مینا
پاسخ
راضی جونم مرسی ک میای پیشم و با کامنتات کلی انرژی میگیرممن ب سحتی جلوی کسی اشکم درمیاد اونجاهم واقا کارد ب استخونم رسیده بودایشالا عزیزدلمحتما میام پیشتون دلم واسه محدثه جونم ی ذره شده
ترنم
26 مهر 93 13:53
موفق باشی عزیزم
مینا
پاسخ
میسی عزیزممممممممممم
مامان الهام
26 مهر 93 15:41
عزیزم خاطراتتو خیلی خوب تعریف میکنی ادم از خوندنشون لذت میبره انشاالله همیشه موفق باشی
مینا
پاسخ
نظر لطفته خانومی مییییسسسسسسسسییییییییی ک بهم سرمیزنی ازجای من سلناجونیو ببوس دلم خیلی واسش تنگ شده
خاله سانی
26 مهر 93 17:50
سلام مینا جونم دلم کلی واست تنگ شده بود عزیزم خوشحالم که کاراموزی بخش زنان رو با کلی خاطره های قشنگ پشت سر گذاشتی عزیزم واما خانوم ک مطمئنم که ایشون یه روزی ازین همه غرور و خودخواهی پشیمون میشن و حتما تا حالا دل خیلیهارو با این اخلاق بد شکوندن..خودتو ناراحت نکن عزیزم همینکه هییییشکی دوسش نداله و همه تورو دوس دالن دلش بسووووووووزه امیدوارم همه مربیهاتون مثل خانوم ن باشن عزیزم به منم سر بزن امیدوارم همیشه موفق باشی
مینا
پاسخ
میسی گله من دله منم خیییییییییییلیییییییییی واست تنگ شده مرسی ک میای و خاطراتمو با این همه دقت میخونیاره عزیزم واقا خیلی سخت بود اون کاراموزی. خداروشکر ک فقط سه روز بودفک کن من ک اینقد عاشق کار تو بیمارستانم همش دعامیکردم زودتر این کاراموزی تموم شه واقنم ک هیشکی دوسش ندالهایشالا عسیسم مییییییسسسسسسسسیییییییی
مامانی
27 مهر 93 16:55
انشالله همیشه موفق باشی
مینا
پاسخ
مرسي عزيزم
مامانی شهرزاد
30 مهر 93 14:20
آآآآآآآآآآآخي عزيزم . خودتو ناراحت نكن اصلا. حالا بري توي محيط كار متوجه عمق قضيه ميشي كه بابا اوضاع همه جا همينه و بايد به اين وضع عادت كني. كم كم بايد روي خودت كاركني . وگرنه اسيب مي بيني عزيزم . ايشالا هميشه موفق باشي بعدشم هميشه همينه ديگه ي وقتايي خوبه و بر وفق مراد و يه وقتايي هم ...
مینا
پاسخ
سلام خانومي ايشالا خوب باشيديگه اون موقع كار ازناراحتي گذشته بود عزيزم ب قولي كارد ب استخونم رسيده بود و اصلا اشكام دست خودم نبود. الان ك خودم فك ميكنم ازضعف خودم بدم مياد بله متاسفانه همين طوره ولي خب عادت كردن ب اين چيزاي مسخره واقا سخت و طاقت فرساس
•♥مامان متین♥•
30 مهر 93 18:29
سلام میناجون خوبی؟چ خبرا؟ خسته نی نی ها نباشی آخی طفلکی ها..ایشالا خدا همه نی نی هارو سالم ب این دنیا بفرسته موفق باشی خانومی
مینا
پاسخ
سلام عزيزم چ عجب خوش اومدي سلامتي عزيزم اره خداروشكر خوبم ايشالا هميشه همه ني ني هاي دنيا خوب باشنو سلامت
مریم مامان آیدین
1 آبان 93 16:41
سلام مینا جون چه قشنگ همه خاطراتتو چه خوب و چه بد مینویسی خوشم اومد از این حوصله...یه روزی خیلی سال بعد با خوندنشون خیلی خوشحال میشی و میبینی حتی خانوم ک رو فراموش کردی ولی خانوم ن رو نه چون خوبی و مهربونی ماندگاره و فراموش نشدنی و بدی و بدجنسی تو دلای پاک راهی نداره و آدم های بد نمیتونن موندگار بشن....چون مایشو نداشتن ایشالا از این دوره ها با موفقیت و سربلندی بیای بیرون و برات یه روران پر خاطره و یه کوله بار تجربه مفید باقی بمونه و دوستای خوب موفق باشی دوست گلم
مینا
پاسخ
سلام مريم جونم خوش اومدي اره عزيزم واقا نوشتن اين خاطرات با نكات ريزش حوصله ميخواد اين وبلاگ واسم حكم دفترخاطراتو داره ك مطمئنم چندسال بعد باخوندنش لذت ميبرم و خوشحالم ك دوستاي مجازيم اينجا نظراتشونو واسم مينويسن و همينم خودش باز ميشه خاطره اره گلم واقا بدي فراموش ميشه و اين خوبيه ك موندگاره مرسي ك بهم سرزدي خيلي خوشحالم كردي
فائزه مامانه سوگند
4 آبان 93 20:17
سلام مینا جون واقعا از خوندن مطالبت لذت بردم و خودم و جای شماتجسم کردم ولی مینا جون از این خانم ک ها نباشند که کاراموزی لذت نداره ولی خودتو باید برای هر چیزی اماده کنی انشالله وقتی شروع بکار کردی میبینی باید همیشه در برابر همچین انسانهای قرار بگیری و صبوری کنی عزیزم رفتی مشهد دوباره و یا اگه پیش مام رضای التماااااااااااااااااااس دعا فراووووووووووووووووووان
مینا
پاسخ
سلام فائزه جونم نظر لطفته خانومي ولي ارزو ميكنم هيچوقت تواون شرايط من نباشي آخه ما توكاراموزيا ب اندازه كافي مشغله و خستگي داريم ديگه همچين ادميم گيرمون بيفته طاقت فرسا ميشه ايشالا ك كم كم عادت ميكنم چشممممممممم عزيزم حتما حتما. باوركن شما از اون ادمايي هستين ك موقع دعاكردن توذهنم جز اولين نفرا مياين
بابا و مامان
4 آبان 93 22:31
عزیزم امیدوارم تو انجام کارهاتون موفق باشید اون ادم بی خودم واگذار کن بخدا عزیزم
مینا
پاسخ
سلام عزیزم ممنون ک بهم سرمیزنیاره منم واگذارشون کردم ب خود خدا
مامان آتریسا
5 آبان 93 9:21
امیدوارم هرجاکه هستی موفق ومویدباشی
مینا
پاسخ
مرسی عزیزدلم همچنین
مامان مهدیه
5 آبان 93 10:09
عزیزم ....خیلی خوب خاطراتت تعریف میکنی برای من خیلی جالب بود . راستی خودتو ناراحت نکن به آینده خوب فکر کن از این جور آدمها زیاد هستن تو جامعه ما خودتو به خاطر اینها ناراحت نکن عزیزم
مینا
پاسخ
نظر لطفته دوست مهربونم من این خانومو ب خدا واگذار میکنم عزیزم و دیگه بهش فک نمیکنم. میسی ک بهم سرمیزنی
•♥مامان متین♥•
15 آبان 93 18:45
مینا
پاسخ
•♥مامان متین♥•
17 آبان 93 19:36
سلام خانومی خوبی؟کجایی کم پیدایی؟
مینا
پاسخ
سلام عزيزم ميسي خوبم. شرمنده
ترنم
19 آبان 93 13:34
آپ نمیکنی مینا
مینا
پاسخ
چشم عزيزم
زهرا
20 آبان 93 11:34
سلام مینا جونم خوبی؟؟چه خبر؟؟؟؟؟؟ ببخشید که دیر بهت سر زدم یه مدت درگیرم یه جا هم واسه کار مشغول شدم واسه همین کمتر به نت سر میزنم راستی دلم میخواست این خانوم ک رو خفه میکردم واقعا حرصم گرفت...عجب آدم هایی پیدا میشن .......
مینا
پاسخ
سلام زهراجونم ميسي من خوبم. تو چطولي خانوم؟ همين ك با اين همه مشغله بفكرمي ي دنيا ارزش داره واسم موفق باشي دوست گلم منم همين حسو داشتم زهرا
مامان راضی
21 آبان 93 15:37
کجایی دختر ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟// بیا دلم تنگولیده واست مینا جونم .
مینا
پاسخ
سلام عزيزم شرمنده تنبل شدم چندوقته
مامان الهام
22 آبان 93 23:41
سلام عزیزم دلم برات تنگ شده بود انشاالله همیشه موفق باشی
مینا
پاسخ
سلام دوست خوبم مرسي ك ب يادمي منم دلم تنگ شده بود. ميسي
مامانی ساره
26 آبان 93 12:08
سلام عزیزم انشاءالله همیشه موفق باشی و سربلند حضور این آدما همه جا هست خودتو ناراحت نکن
مینا
پاسخ
سلام دوست خوبم مرسي ازلطفت خانومي بله كاملا حق باشماست ولي عادت كردن به اين وضع يكم سخته
فاطیما
26 آبان 93 13:10
سلام خاله مینا جون. چه عجب که اومدی well come back دوستت داریم خیلی زیاد.
مینا
پاسخ
سلام عزيزم خوش اومدي. من بودم فقط وقت نميكردم زياد ب وبا سربزنم منم شما دوستاي گلمو خيلي دوس دارم
مامان زهره
26 آبان 93 14:28
سلام عزیز دلم ،از حرفام برداشت بدی نکنی لطفا،من شخصا از پرستارا هیچ دل خوشی ندارم حداقل از هر چی پرستار همشهریم...خوب خیلی کم دیدم .بعلت مریضی مادرم بیمارستانی تو شهرمون نمونده بود که نرفته باشیم مخصو صا بیمارستان امام رضا کرمانشاه و یه خانوم پرستاری به اسم خانوم رضایی هیچ وقت بدیشو فراموش نمیکنم .مامانم تقریبا همه بخش هاشو بستری بوده پرستاراش همه شون مثل شمرن.پرستار بودن واقعا سخته اینکه با مریض کلافه از بیماری چطور رفتار کنی دلش نشکنه ،بودن پرستارایی که مامانمو مثل یه بچه نوازش کردن و شوخی کردن ومحبت کردن که یه نمونه خون بگیرن یا بوده پرستاری که با حالتی (عذر میخوام)وحشیانه انگشت مامانم فرو کرده تو استامپ که انگشت بزنه پای کاغذ که خودش نذاشت نمونه بگیرم...این نمونه اشه حالا،مامانم از یه نوزاد هم رگاش ضعیف تر بود.برای پرستارا دیدن بیمار عادی شده این خوبه اما نه اینکه زجر بیمار برات عادی بشه.خداوند عده ایی رو با روحیه ایی خاص واستثنایی آفریده که بشن پرستار جراح ... این شغلا واقعا از هر انسانی بر نمیاد خلاصه ه ه ه موفق باشی پرستار خوب
مینا
پاسخ
سلام دوست عزيزم. اول بهت خوش امد ميگم كه اومدي به وبم و قابل دونستي كامنت گذاشتي. جوابتو يه پست مفصل ميذارم تا بخوني خانومي