✿ یادداشت های مینا گونه ✿

یه اتفاق بد...

1393/2/22 13:12
نویسنده : مینا
556 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستای خوبم. امیدوارم خوبو خوشو سرحال باشین

میدونم چندوقته خیلی وبم کسل کننده شده و همش حرفای بد میزنم ولی شرمنده همتونم واقا اوضاع روحیم خرابه و نمیتونم چیزای قشنگ بنویسم یا حتی پستای قشنگ بذارم واستون باورکنین حتی نمیتونم درس بخونم چ برسه ب کارای دیگه...

راستشو بخواین امروز ی اتفاق خیلی بد افتاد و من ناظرش بودم البته میدونم تعریف کردنش ممکنه خیلی واستون دردناک باشه فقط میخوام به عنوان ی خواهر کوچیکتر ی اطلاع رسانی بکنم بهتون؛ امروز بیمارستان بودیم ک ی بنده خدایی بچشو بغل کرده بودو دوون دوون اومد تو بیمارستان و میگفت یکی بهم کمک کنه، ازقضا تصادف کرده بودن و بچه چون کمربند نبسته بود داغون شده بود در حالی که بابای بچه کاملا سالم بود... واقا صحنه دلخراشی بود. پرستارای بیمارستان بچه رو cpr کردن ولی متاسفانه کاری ازدستشون بر نیومد...

باورکنین ازصبح ک این اتفاق افتاده قیافه اون طفل معصوم ی ثانیه هم ازجلو چشمم دور نشده و حالم حسابی خرابه. الانم ک دارم واستون مینویسم دستام میلرزه و همینجور اشکام داره میاد ولی خب کاریش نمیشه کرد باید عادت کنم، میدونین شاید اگه این اتفاق واسه ی آدم بزرگ می افتاد اینقد منقلب نمیشدمو قلبم به درد نمیومد ولی خب اون بچه بود هنو کلی فرصت داشت واسه زندگی...

کاش مامان باباها یکم بفکر بودن، دوستای عزیزم ازتون خواهش میکنم بچه های گلتونو جلو ماشین نذارین، بذارین پشت بشینن و حتما کمربندشونو ببندین. حتی وقتی خودتون جلو نشستین بچتونو رو پاتون نذارین. این گلای قشنگ دستمون امانتن، ی هدیه با ارزش ک باید بیشتر از جونمون مراقبشون باشیم. البته میدونم و مطمئنم شما خودتون بهتر درک میکنین و مواظب بچه های گلتونین، کاش من مامان بودم بعد به همه نشون میدادم چجوری از بچم مواظبت میکنن، آه ه ه ه ه...

ببخشید که ناراحتتون کردم

پسندها (4)

نظرات (19)

مامان شازده پاشا
22 اردیبهشت 93 13:20
عزیزم افرین به این دل مهربونهمیشه که نمیشه ازخوشیهاگفت بایدیه وقتایی هم بدبشنویم تاتلنگری برامون بشه که حادثه فقط مال همسایه نیست
مینا
پاسخ
خوشحالم ک اینجوری فک میکنی دوست خوبم. خیلی مواظب گل پسرت باش
بابا و مامان
22 اردیبهشت 93 13:34
وای بمیرم الاهی خیلی دلم سوخت خدایا .... ممنونم عزیزم از اطلاع رسانیت اتفاقا پارسا جلو همیشه پیش منه وقتی مطلبت را خوندم تمام جونم لرزیدممنونم عزیز دلم ک برامون گفتید دوستت دارم مهربون
مینا
پاسخ
خدانکنه خانومی عزیزم خیلی مواظب فرشته های قشنگت باش
خاله امیرحسین
22 اردیبهشت 93 20:38
سلام عیدتون مبارک شما را لینک کردم ممنون
مینا
پاسخ
عید شما هم مبارک عزیزم شما هم با افتخار لینک شدین
گل نرگس19
23 اردیبهشت 93 10:57
واقعا بعضی ادما خیلی بی فکر هستن متاسفانه آخه بچه که نمیفهمه آدم بزرگ که عقلش میرسه باید مراقب بچه هاشون باشن
مینا
پاسخ
اره عزیزم بعضی مامان باباها یکم غفلت میکنن منم با این حرفت موافقم
مامان مهدیه
23 اردیبهشت 93 13:22
وای عزیزم چه صحنه بدی .خوب گفتی ولی چه کنیم که نازیتا هم دوست داره همیشه جلو بشینه
مینا
پاسخ
آره گلم خیلی وحشتناک بود. واسش صندلی کودک بگیر عزیزم شاید به این بهانه به عقب نشستن راضی بشه
مامانی ساره
23 اردیبهشت 93 14:45
مینا
پاسخ
مامان مهلا
23 اردیبهشت 93 15:19
وااااااااااااای خیلی منقلب شدم خدا صبر بده به پدر ومادرش
مینا
پاسخ
شرمنده ک باعث ناراحتیت شدم عزیزم. مواظب دختر گلت باش
مامان مهلا
23 اردیبهشت 93 15:21
راستی مینا جان رمزت همون قبلیه؟هر چی مینم باز نمشه !
مینا
پاسخ
استثنائا اون پستو واسه خودم نوشتم خانومی خاطراتمو مرور کردم
مامانی شهرزاد
23 اردیبهشت 93 18:06
خیلی غمگین بود . ولی من به این جنبه اش نگاه کردم که تو چقدر دختر شجاعی هستی . باوجودیکه می دونستی این شغل سختیای زیادی داره و می تونستی بری دنبال ی رشته ای که همچین صحنه هایی توش نداشته باشه ولی ترجیح دادی به درد مردم بخوری. آفرین به تو دختر شجاع.
مینا
پاسخ
آره عزیزم واقا ناراحت کننده بود. نظر لطفته گلم میدونی قبلا صحنه های بدترم دیده بودم درسته واسم ناراحت کننده بوده ولی خب تا این حد منقلب نشده بودم، شاید واسه اینه که این مورد واسه ی بچه طفل معصوم بوده، میدونی ک چقد عاشق بچه هام. واقا از این اتفاق قلبم ب درد اومده . هنوز قیافه اون طفل معصوم جلو چشممه. ایشالا همینطور ک گفتی بتونم بدرد مردم عزیز کشورم بخورم
ترنم
24 اردیبهشت 93 8:56
ایشالله دیگه شاهد همچین صحنه های نباشی و ایشالله پدر و مادرا یکمی بیشتر فکرک کنن وای من بیشتر برای حال اون باباهه ناراحتم یه عمر عذاب باید بکشه
مینا
پاسخ
ایشالا عزیزم ولی مطمئنا به اقتضای شغلم بازم خواهم دید. اره گلم واقا، حال بابای اون طفل معصوم خیلی غم انگیزتر بود و بهتره واست نگم. تازه بنده خدا پدرشم توماشین بود ک آوردنش بیمارستان و پدرشم فوت کرد...
مامان آرنیکا
24 اردیبهشت 93 18:38
سلام عزیزم خیلی داغون شدم.اتفاقاوقتی پدرجون آرنیکا همیشه اونو باخودش جلومینشونه همش تواسترس میمونم
مینا
پاسخ
سلام گلم خوش اومدی. عزیزم توروخدا خیلی مواظب باشین واقا خطرناکه
بابا و مامان
25 اردیبهشت 93 14:12
عزیزم به ما که رمز ندادید اخه چطور کامنت بذاریم
مینا
پاسخ
عزیزم رمز همون رمز سابقه بازم واستون میذارم
مامان جونم(سوگند من)
25 اردیبهشت 93 17:19
واقعا قلبم شکست مینا جون من همیشه عقب میشنم چون واقعا جلوی ماشین سوگند خیلی شیطونی می کنه واقعا غمگین شدمگخدا به پدر و مادرش صبر بده دیگه از این خبرها نگو تور و خدا حالم بد شد
مینا
پاسخ
خودتو ناراحت نکن عزیزم. منم واسه کسایی ک حواسشون به این قضیه نیس گفتم تا ی تلنگری باشه واسشون
الهام
26 اردیبهشت 93 0:11
وای چه بد خیلییییییییییییییییییییییییییی ناراحت شدم خدا به مامان و باباش صبر بده اشکم در اومد من همیشه سلنا رو تو صندلی خودش میشونم و کمربندشو میبندم البته خدا باید حافظ باشه ولی خوب ما مادر و پدر ها هم باید مواظب کوچولوهامون باشیم قربون دل مهربون تو هم بشم سعی کن از یادت ببری میدونم سخته ولی کار تو یه جوریه که از این اتفاقا گاهی توش میفته خدا خودش حافظ تمام کوچولوها باشه
مینا
پاسخ
خودتو ناراحت نکن عزیزم من فقط واسه این گفتم ک مامانایی ک حواسشون نی ی تلنگری واسشون باشه، منم تقریبا این موضوعو فراموش کردم. خیلی سخته ولی خب مجبورم چقد خوبه ک شما اینقد با فکر هستین و مواظب فرشته خوشگلتون سلناجونی هستین سلناجونمو از جای من ببوس
مامانی
26 اردیبهشت 93 0:50
گلم رشته دانشگاهیت چیه
مینا
پاسخ
خودت فهمیدی خانومیپرستاری گلم
مامان سجاد
27 اردیبهشت 93 0:28
سلام چه وحشت ناک خدایا خودت مواظب گلهای بهشتی باش خاله جون ناراحت نباش
مینا
پاسخ
سلام گلم اره خیلی وحشتناک بود ولی خدا خودش بچه ها رو از بلاها دور نگه میداره. ایشالا همیشه نی نی ها سالم باشن
آبجی رکسانا
29 اردیبهشت 93 11:23
هنوز یادم نمیادکه جلو نشسته باشم.....حتی اگه مامانمم نباشه...
مینا
پاسخ
آفرین به شما دختر خوب، کار خیلی خوبی میکنی
هستی
31 اردیبهشت 93 14:52
سلام خوبی خاله مینا دیگه پیش ما نیومدید اپم خوشحال میشم نظرتون بدونم
مینا
پاسخ
سلام عزیزم شرمنده این روزا درگیر امتحانات و دانشگاهم یکمی سرم شلوغه. چشم حتما سرمیزنم
مامانی فاطمه
17 خرداد 93 7:05
خیلی درناک بود ممنون از تذکرت میناجونم
مینا
پاسخ
آره عزیزم واقا وظیفم بود دوست خوبم