✿ یادداشت های مینا گونه ✿

با عرض پوزش بعد از كلييييييييييييي تاخير...

1393/11/17 19:45
نویسنده : مینا
1,563 بازدید
اشتراک گذاری

سلااااااااااااااااام به همه دوستاي خوبم، سلام به همه ماماناي گل، سلام به همه دوستاي مهربون و سلام ويژه به همه اون بامعرفتايي كه حواسشون بود مينا چندوقتيه ني و جوياي احوالم بودن

جونم واستون بگه كه درگير بودم! درگير امتحاناي سخت و جان فرسا كه حسابي خستم كرد. از اونجايي كه من بدجور شب امتحانيم و درطول ترم درس نميخونم هميشه شب امتحان واسم مث شب اول قبر ميمونه و كلي اذيت ميشم البته بگم كه فقط يكي دوتا امتحاناي اول بهم بدجور سخت گذشت چون واسه بعديا عادت كرده بودم به شب بيداري كشيدن و راحت تاخود صبح بيدارميموندم!!! جوري عادت كرده بودم كه حتي شبايي كه درسم تمومم ميشد نميتونستم بخوابم و تاصبح بيدار ميموندم! متاسفانه هنو نمره چندتا از درسام نيومده و نميتونم بگم كه با موفقيت پشت سر گذاشتم امتحانامو! البته مطمئنم نمره قبولي همه رو ميگيرم ولي نمره قبولي تا موفقيت خودش كلي رااااااااااهه...

يكم به قبل امتحانا كه برگرديم ميرسيم به كاراموزي روان!!! كاراموزي كه حسابي با روحوروانم بازي كرد. كاراموزي كه هنوز كه هنوزه درگيرم باهاش و شبا كابوسشو ميبينم. و بدتر ازهمه اين حالمو بدميكنه كه بازم واحد كاراموزي روان دارم البته توعرصه. تئوري روان1 رو پاس كرده بودم و اين ترم درس تئوري روان2 داشتم و با خوندن علائم و بيماري ها و حتي داروها حالم حسابي بدميشد. وقتي داشتم بيماري اسكيزوفرني رو ميخوندم دقيقا مريضاي اسكيزوفرن جلوي چشمم بود يا مانيا(جنون) يا افسردگي يا دوقطبي... شايد باورتون نشه ولي شب امتحانش حتي بوي بخشش توبينيم بود! نميدونم چرا اصا نميتونستم با اين بخش كنار بيام. وقتي با بيمارا مصاحبه ميكردم حالم بد ميشد! اصا تعجب ميكردم. يعني واقا اون مينا بود تو اون بخش؟!!! ازخودم و روحيات خودم تعجب ميكنم. ازمني كه ازتموم مربياي كاراموزي بالاترين نمرشونو ميگيرم يا نهايتا نيم نمره پايين تر بعيد بود نتونم خودمو با شرايط وفق بدم. فقط آرزو ميكنم هيچوقت مجبورنشم تو بخش روان كاركنم.

بيمارستان روان مشهد يا همون بيمارستان ابن سينا يه بيمار اسكيزوفرن دوست داشتني داره كه فك ميكنه هيتلره!!!!!! و خيلي قشنگم اداي هيتلرو درمياره. دقيقا عين ادولف هيتلر حرف ميزنه البته مطمئنا زبان آلماني بلد ني و با استعداد خودش كلمه سازي ميكنه. اين بيمار عقايد ديگه هم داره مثلا گاهي فك ميكنه فرزند هشتم خداست! يا گاهي ميگه من يه مرد ژاپني هستم و در ژاپن يه سينما دارم!!!! ايشون بعد ازجنگ دچار اين سانحه شده بودن و حدود 24ساله كه دربيمارستان روان بستري هستن.

(من چندشب پيش اين پستو نوشتم ولي به محض ارسال كردنش ديدم نصفه اپ شده!!!! يعني حسم اون لحظم غير قابل وصفه. دوس داشتم كيبوردو تو مانيتور خوردكنم!!! با اينكه ذخيره اطلاعاتو فعال كرده بودم نميدونم چه اتفاقي واسه نوشته هام افتاد. منم  كه يه وقتاي خاص حس نوشتن دارم و نميدونم الان ميتونم به اون خوبي پستمو كامل كنم يا نه...)

كيساي جالب زياد بود تو بيمارستان روان ولي خب ميترسم حوصله خوندنشو نداشته باشين. از آقاي هيتلرم نوشتم چون كه دوس داشتم يجايي گوشه خاطراتم ثبتشون كنم چون واقا دوس داشتني بودن. ازته دل واسه هيتلر و تموم بيماراي بمارستان روان آرزوي بهبودي ميكنم ولي بعيد ميدونم چون درمان قطعي واسه بيماري هاي رواني وجود نداره.

از بدترين تجربيات بيمارستان روان بخش ECT يا همون بخش الكتروشوك بود. من فقط يك شيفت در اين بخش بودم ولي آرزو ميكنم هيچوقت ديگه سروكارم با اين بخش نيفته چون ديدن آدما تو اون وضع اصلا جالب نبود و حسابي عصبيم كرد.

حالا يه خاطره بامزه و تلخ واستون تعريف كنم!!! يكي از روزا تو بيمارستان روان بوديم كه تي تايم و رستمون بود، ازبخش بيرون اومديم يه حاج خانومي دم در بخش واستاده بود و شروع كرد به تعريف كردن كه به به چه خانوم دكتراي خوشگلي ماشالا ماشالا (اينقد تندتند حرف ميزد كه اجازه نميداد بگيم ما پرستاريم) بعد گفت كدومتون قصد ازدواج دارين خانوم خوشگلا؟!!! من يه پسر دارم مث خودتون دكتر... ديگه نذاشتم ادامه بدن و گفتم حاج خانوم ما پرستاريم... بنده خدا تو افق محو شد ديگه!!! اصلا نفهميديم چجوري دررفت!!! اين يه تب و اپيدمي خاص بين پزشكاس كه بدجور شيوع پيداكرده و حتمااااااااااا بغير پزشك باكس ديگه اي ازدواج نميكنن! حتي دامپزشكا!!!!! نميدونم به اين مادر عزيز چي بگم فقط اميدوارم به ارزوشون برسن و يه خانوم دكتر واسه آقازادشون پيداكنن!!!! بلاخره همه آدما با هر عقيده اي ازنظر من محترم هستن.

خب بهتره از بيمارستان روان بيام بيرون، اصلا اصلا اصلا دوس نداشتم ازبيمارستان روان بنويسم چون خاطرات بدي جلو چشمم مياد فقط محض اين بود كه بلاخره يه گوشه ازخاطراتم بود و ميخواستم ياداوري كنم به خودم كه چقد سختي كشيدم تو اين بيمارستان و هرگز هوس كار تو اين بيمارستان به سرم نزنه!

اين روزا بدجور هواي سفر دارم دوس دارم يه هفته ده روز ازقوچان دورباشم. احتياج دارم تنهاباشم. ولي مسافرتاي هميشگيو نميخوام. قبلا فك ميكردم بهترين مسافرت واسم كيشوقشم و شماله... تومركز خريداي كيش كه قدم ميزدم فك ميكردم چقد خوشحالو خوشبختم... كنار درياي نيلگون خليج پارس يا تو جنگلهاي شمال كه قدم ميزدم چقداحساس آرامش ميكردم ولي الان اين چيزا به هيچ عنوان روح زخميمو راضي نميكنه. دلم ارامش يزدو ميخواد، ميخوام واسه يكبارم كه شده آتشكده ها و خونه هاي قديميشو ازنزديك ببينم. دلم عظمت تخت جمشيدو ميخواد؛ با اينكه تخت جمشيدو از نزديك ديدم ولي هيچوقت با ديد الانم بهش نگانكرده بودم و الان ميخوام به عنوان يه دختر آريايي به عظمت گذشته كشورم نگاه كنم. دلم روستاي ابيانه رو ميخواد و قدم زدن توكوچه باغاشو درحالي كه يه روسري گل گلي سرم كردم!

دلم كاشان ميخواد باغ فين و خونه بروجردي ها و خونه عامري ها و... مقبره سهراب عزيزم. ساعتها روي ابياتت فك ميكنم و با دانش ادبي كم خودم تفسير و تحليل ميكنم اين كلمات جادوييو.

هركجا هستم باشم

آسمان مال من است

پنجره فكر هوا عشق زمين مال من است

سهراب كجايي كه ببيني اين روزا چقد سهم من ازپنجره فكر هوا عشق زمين كم شده! آه ه ه...

اين روزا دلم چيزاي عجيب زيادي ميخواد! دلم واسه هواي آلوده و شلوغيه تهران تنگ شده! چون تهران گوشه اي ازكودكيه منه. يه گوشه پررنگ كه قسمت اعظم خاطرات كودكيمو در خودش جاي داده. ده پونزده سالي از اون روزا گذشته و من ديگه سفري به تهران نداشتم. يعني ميشه يبار ديگه توكوچه پس كوچه هاي تهرانسر راه برم، نه بدوم درست عين 14سال پيش! دوستامو ببينم و سوار بردوچرخه طولوعرض اون كوچه رو هزاربار برم و اصلا خسته نشم و كلي شوروهيجان ديگه... دلم واسه پارك گلريز كه دقيقا كنار مدرسم بود تنگ شده يا پارك چوبي! كاش ميدونستم اسم واقعي پارك چوبي چي بود! بخاطر تابو سرسره هاي چوبيش اسمش شده بود پارك چوبي! دلم شلوغيه بازارقديميه تهرانو ميخواد! دلم كوچه برلن و ميخوادو كوچه مروي با اون فلافل هاي خوشمزه! دلم چارراه استامبولو ميخواد و اون بوي قهوه ناب ترك كه آدمو سرذوق مياورد! آخ دلم قدم زدن تو ولي عصرو ميخواد؛ دلم ميخواد اونقد قدم بزنم كه ازشدت پادرد دنبال جايي واسه نشستن بگردم و... وپارك دانشجو... بعد از يه خستگي عميق زل زدن به تئاترشهر واقا ميچسبه!

 

نميدونم اين حرفا تندتند چجوري به افكارم هجوم مياره ولي الان حس ميكنم خيلي سبك شدم...

پسندها (15)

نظرات (22)

مریم مامان آیدین
5 بهمن 93 11:07
سلام مینای گلم...خوبی عزیزم اولا خسته نباشی دوستم....پت سر گذشتن امتحان ها حتما حتما برات خیلی سخت بوده که انقدر دلتنگ شدی....و از اون بدتر ان بخش روانی بیمارستان ها... من واااقعا مقاومتتو تحسین میکنم....راستش خودم خیییییییییلی روحیه حساسی دارم و نمیتونم آزار کسی کافیه روزها اعصابم رو به هم بریزه خدا قوت رفیق از شنیدن داستان آقای هیتلر ناراحت شدم....خصوصا که نوشتی از آثار جنگه....خدارو شکر که تو دنیای خودشه و اذیت نمیشه... و آرزوهات....من هم دلم همه اون جاهایی که نوشتی رو خواست....حتی کیش و چه عکس های زیبایی و اون شعر سهراب عزیزم....خیییییییییلی زیبا بود دوستم باورت میشه حتی با نوشته هات دلم تهران خودمونو هم خواست....خصوصا بازار و جاهای قدیمی....ولی اونچه باعث شد دلتنگ شهر خودم بشم خاطرات بچگیت بود....دلم برای اون تهران تنگ شد وگرنه الان دیگه از اون خبرا نیست الان دیگه هیچ بچه ای با هیچ دوچرخه ای تو هیچ کوچه ای نیست....دیگه اون امنیت و ارامش نیست....دیگه اون خلوتی و زیبایی نیست جاش هوای الوده اومده و کوچه هایی که کیپ تا کیپ توش ماشین پارک کردن!!! امیوارم یه سفر خوب قسمتت بشه و با یه روحیه عالی برگردی سراغ هدفت عزیزم
مینا
پاسخ
سلام مريم جونم قربونت عزيزم خداروشكر خوبم سلامت باشي دوست مهربونم اره واقا خيلي سخت بود درساي اين ترمم مخصوصا اينكه اصلا استاداي مناسبي نداشتيم و اصلا با سوالاشون اشنا نبودم مرسي از اين همه انگيزه گلم . بقول دوستام من ادم سخت جونيم ولي اين بخش خيلي غم انگيز بود واسم و حسابي بهم ريخت منو ك نميشه كاريش كرد و بايد 9شيفت ديگه توعرصه تحملش كنم واقا حال اين مريضا دردناكه ولي خب اقاي هيتلر شخصيتش دوس داشتني بود و همه دوسش دارن مطمئنم اگه بيام تهرون با ديدن تهرون دگرگون شده كلي ازخاطراتم جلو چشمام رنگ ميبازن عزيزم ولي ب امتحانش ميرزه. باوركن قدم زدن تو دالان هاي پرپيچوخم و پرازدحام بازار يكي از ارزوهامه. واااااااااي ن چقد بد. ما تهرانسر زندگي ميكرديم و همون موقع هم جز شهرك هاي خلوت بشمار ميومد . يادمه توكوچمون فقط 3تا خانواده ماشين داشتن و حالا... ديگه تقريبا كلاسام داره شروع ميشه و بايد با خيال مسافرت خدافظي كنم ميبوسمت عزيزم
رضوان
5 بهمن 93 13:05
سلامممممممم ب مینای مهربونم خسته نباشی عزیزم از این امتحانای .... وای مینا بدجور شب امتحانی هستیااااااا ... شب تا صبح بیدار خیلی سخته خدایی ... خداروشکر ک بخیر گذشت عزیزم .. ..................................................................................... واقعا خیلی سخته دیدن بیمارای اونجوری منم طاقت ندارم .... حتی با دیدن چند نفر ک توی جنگ اینجوری شدن گریه افتادم اون اقای هیتلرم جالب بووووووود واسم .................................................................................... خخخخخخخخخخ اون خانومه ک دنباله خانوم برای اقازادش بوده خیلی جالب بوووووووووود اولش کلی خندیدم و بعدشم کلی متاسف شدم معیارا خیلللللللللی سطحی شده .متاسفاااااااااااااااااااانه .............................................................................. مینا جون از اونجایی ک دلت این جور سفرا میخواد نشون میده عممممممممممممممممیقا ارامش و سکوت میخوای ایشالا ب زودیه زود اونجایی ک دوست داری رو حتما بری .............................................................................. واقعا نوشتن ادم رو سبک میکنه خداروشکر ب خاطر داشتن این وبلاگا ...........
مینا
پاسخ
سلاااااااااام عزيزدلمممممممممممم سلامت باشي دوست گلمدوروز اولش سخته از روز سوم ديگه خوابت نميبرهگفته بودم ك من شب امتحانيم رضوانخداروشكر تموم شد عزيزم -------------------- اره رضوان واقا خيلي سخت بود. واقا دردم ميومد از ديدن ادماي بي گناهي ك ناخواسته ب همچين روزي افتادن اره عزيزم بنظرم تنها چيز دوس داشتني بيمارستان ابن سينا هيتلره -------------------- اره واقا جالب بودماهم خودمون تاچندروز كلي بهش خنديديم البته اين خنده مصداق اون شعره ك خنده تلخ من از گريه غم انگيز تر سته...! ن بخاطر اقاي دكتر از دست رفته! بخاطر عقايد مردم كوته فكر. مردمي ك ب پشتوانه يدك كشيدن يه اسم اينجور خودشونو گم كردن! -------------------- اره عزيزم ولي متاسفانه الان امكان سفر رفتن واسم وجود نداره. گاهي ادم با چيزاي كوچيك به ارامش ميرسه مث خاموش كردن گوشيش ك مطمئنا هرگز نميتونم! -------------------- اره عزيزدلم نوشتن خيلي ب ادم كمك ميكنه مخصوصا وقتي ك بدونه كلي دوست خوب نوشته هاشو ميخونن
ترنم
6 بهمن 93 9:56
سلام عزیزم بسلامتی امتحانات تموم شدن؟ یشاله نمره های خوب خوب خدا روشکر این کاراموزیتم تموم شد ایشاله سفر هم بری و بهت خوش بگذره
مینا
پاسخ
سلام خانومي اره خداروشكر تموم شدن و راحت شدمنمره هامم اي خوب بودن گلم ممنون عزيزم
مامان اهورا(شهرزاد)
7 بهمن 93 9:21
عزيززززززززززززززززززززززم چقدر دلم برات تنگ شده بود . واي كه چقدر كار كردن توي اون بخش سخت بوده برات مينا جونم . مينا اسكيزوفرني چيه ؟؟؟ ي كم برام توضيح بده لطفا. واي كه منو با حرفات بردي به يزد و شيراز . عاااااااااااااااشق اين دو شهرم چونكه تمدن كشورمو به وضوح توش مي بينم. من عاشق ايران اصيلم. عاشق زرتشتم. انشالا به زودي بري و برامون كلي عكس بذاري. ضمنا منم عاشق بازار بزرگ تهرانم ي روز بيا باهم بريم مي بوسمت عزيزم
مینا
پاسخ
قربوووووووووننننننتتتتتتتتت دل منم كلي تنگ شده عزيزدلمممممممممممم خييييييييييلي سخت بود شهرزاد خيلياگه بخوام معني كلمشو بگم يعني روان گسيختگي عزيزم ولي مهمترين علائمش توهم شنوايي يا شنوايي بيناييه كه بيشتر تو سنين نوجواني بروز پيداميكنه. گاهي اوقات مصرف بعضي از مواد مخدر مثل كرك و شيشه هم باعث اسكيزوفرني و مانيا ميشه. اگه اطلاعات ديگه هم خواستي بگو درحد دانشم بگم گلم. منم واقا عاشق اين دوشهرم شهرزاد. شيرازو ديدم ولي متاسفانه به يزد سفر نكردم ك جز يكي از ارزوهامه. واااااااي منم عااااااااااشق زرتشتم عاشق مراسماشون، عبادتگاهاشون و حتي اسماي اصيلشون وقتي راجبشون مطالعه ميكنم واقا درك ميكنم ك 2500سال پيش كشورم چقد باشكوه بوده. ب اصالت خودم بعنوان ي دختر اريايي افتخارميكنم. اگه اومدم هم بازار ببرم هم هايپراستار. البته ب شرطي ك خودت واسم از هايپراستار خريدكني
خاله سانی
10 بهمن 93 22:13
سلام مینا جونم خوبی عزیزم؟دلم واست یه عالم تنگ شده بود..عزیزم من اگه سراغی نگرفتم خودمم نبودما فکر نکن بی معرفتی کردم..منم درگیر بودم.اگه تاریخ 2تا پست اخرمو ببینی متوجه میشی گلم.خلاصه که یادت بودم شدیدا به امید خدا همه امتحاناتو با موفقیت و نمره ی عالی پشت سر گذاشته باشی.. وای عزیزم چقدر دردناکامیدوارم که هیچ کس به این دردا دچار نشه..خیلی وحشتناکه حق داشتی حالت بد باشه اخی عزیزم ادم گاهی دلش هوای خاطرات گذشته رو میکنه..دلش ارامش میخواد هر کسی یه جور به ارامش میرسه.منم گاهی دلم خیلی تنهایی میخواد..امیدوارم این چیزایی که دوست داری واست اتفاق بیفته عزیزم
مینا
پاسخ
سلام عزيزدلم مرسي من خوبم. اگه بدوني چقد دلتنگت بودم و چقد ب يادت ميفتادم من مطمينم كار داشتي و به معرفتت هيچ شكي ندارم خانومي خداروشكر امتحانام تموم شد و نمره هاشم اي بدك نبود اره ساني واقا خيلي بد و دردناك بود قربونت دوست مهربونم ايشالا همه به نحوي ارامشو تو زندگي تجربه كنن. زندگيت پر از آرامش نـــــــــــــــــاب
زهرا
10 بهمن 93 23:15
سلام مینا جونم بازم با خوندن نوشته هات به فکر فرو رفتم چقدر زیبا مینویسی مینای عزیزم با خوندن نوشته هات فهمیدم که منم چقدر این روزها خسته ام و دلم یه مسافرت طولانی میخواد دلم یه دنیا آرامش میخواد از وقتی رفتم سر کار انگار دیگه هیچی سر جای خودش نیس انگار آرامش از بین رفته انگار هر چی آدم بیشتر پول در میاره بیشتر حریص میشه همه چیم شده کار کمتر به زندگیم توجه میکنم انگاریی یه جورایی خیلی خسته ام برام دعا کن عزیزم با آرزوی موفقیتت عزیزم
مینا
پاسخ
سلام زهراجونم خوبي خانومي؟ قربونت بشم عزيزم نظر لطفتهميدوني احساس ميكنم روحوجسم ما آدما هم مث كامپيوتر و گوشي ميمونه! هرچندوقت بايد يه ري استارت بشيم تا هم از هنگي در بيايم هم اينكه به زندگي بهتر بتونيم ادامه بديم خودتو خيلي درگير نكن عزيزدلم هيچيه دنيا ارزش نداره خودتو خسته كني يكم استراحت كن. ايشالا مشكل همه حل شه
مامان هلیا
11 بهمن 93 19:10
سلام مینای عزیزم،ما هم دلمون براتون تنگ شده بود ولی میتونستم درگیر امتحانات هستی نخواستم مزاحم بشم گلم. بععععععععله ما عمرا دوستی به خوبی شما رو فراموش کنیم ایشاا.... نمره های امتحانت هم میاد و ما هم شیرینی مون رومیگیریم ایشاا... همه اون مریضایی که گفتی زودتر خوب شن کاش به اون مامانه میگفتین دکترین ولی قصد ازدواج نداریمن، آخخخخخ که چه حالی میده آخه من تجربه کردم مینا جونم ایشاا.... به همه آرزوهای خوب و قشنگت برسی
مینا
پاسخ
سلام عزيزدلم خوشحالم كه همچين دوستاي خوبي دارم و ب خودم افتخار ميكنم ازدوستي باشما البته كه شما هميشه مراهمين خداروشكر امتحانا خوب بود عزيزم تشريف بيارين قوچان شيريني هم ميديم ايشالا گلم ايشالا كه همشون بهبود پيداكنن آخ كه هرچي ميكشم از اين دل صافو سادمه ايشالا خانومي و همچنين شما
مامان اهورا(شهرزاد)
12 بهمن 93 11:37
عاااااااااااااااااااشقتم
مینا
پاسخ
منم عاااااااشــــــــــــــــقتمممممم
مامانی ساره
12 بهمن 93 14:36
سلام عزیزم خداقوت انشاءالله که همیشه به خوبی ترم هات و امتحاناتت رو پشت سر بگذاری خیلی خوب حس و حالتو نوشتی قشنگ آدم میتونه حستو درک کنه با نوشته هات از آقای هیتلر که گفتی خیلی دلم گرفت انشاءالله که حالش بهتر بشه واقعا کار شما خیلی صبر میخواد خدا بهت صبر بده عزیزم
مینا
پاسخ
سلام دوست خوبم ممنون عزيزم خداروشكر امتحاناتو خوب و با موفقيت پشت سر گذاشتم خداروشكر كه تونستم خوب حسوحالمو منتقل كنم خانومي اين كامنتاي شما كلي بهم انگيزه ميده كه بازم خاطراتمو بنويسم آره منم خيلي بهشون فك ميكنم و دلم پرغم ميشه ممنون عزيزم با تشويق شما دوستاي گلم حتما بهتر از الان كارمو انجام ميدم
مامان مهلا
13 بهمن 93 0:28
سلااااااااااام مینا جان به من میگی بی معرفت؟؟؟؟؟؟ خوبه؟ خوبه؟ خوبه؟ حالا آشتی؟ فقط میخواستم از دلت در بیارم که اینجوری نوشتم راستش اومدم پستتو خوندم ولی پیام نذاشتم چون میخواستم مفصل بنویسم و وقت نداشتم!!! در مورد آقای هیتلر!!!!! نمیدونی چقد ناراحت شدم وقتی گفتی تو جنگ اینجوری شده اینجور وقتا فقط از خودم خجالتم میکشم !!! فک کن یه آقایی زمان جوونیش رفته بخاطر وطنش بخاطر ماااااااااا جنگیده و ازون به بعد دیگه .........بحال خودش نیست..... یکی دو سال پیشم یه مستند در همین رابطه دیدم تمام مجروحتی جنگی که اینجور آسیبایی دیده بودن حالم خیلی گرفته شد و سیر گریه کردم خودمو جا خانواده هاشون گذاشتم دیدم خییییییییییییییییلی سختتر ازونیه که فکرشو بکنی اصلا دلم نمیخواد جای اونا باشم خدا به خانواده هاشون صبر بده و به خودشونم بهشت ابدیشو... تو اون مستند خانوم یکیشون میخواست طلاق بگیره میگفت از شدت استرس و دلواپسی دارم دیوونه میشم هر چند وقت که بهتر میشه و میارنش خونه شب میذاره میره بیرون و ما باید چند روز دنبالش بگردیم و بد چند روز دوباره میارنش همینجا و این چرخه زندگی خانوادش شده بود الان که بهشون فک میکنم و به اینکه اینا از انسانای دلیر و با مقاومت این سرزمین بودن و حالا شدن به اصطلاح موجی و همیشه باید یکی بالا سرشون باشه و مثه یه بچه ازشون پرستاری کنن از خودم شرمم میاد
مینا
پاسخ
سلاااااااام عزيزم قربونت دوست گلم. بخدا منظورم اين نبود ك باعث زحمتت بشم عزيزم فقط فك كردم منو يادت رفته آره گلم حق باشماس واقا آدم تاسف ميخوره ازديدن مجروحين جنگي حالا چه جسمي چه روحي و رواني. منم هردفه اين آقاي هيتلرو ميديدم كلي دلم ميسوخت ن بخاطر ايشون بخاطر خودمون كه قدر نميدونيم، چونكه اين انسانهاي آزاده هرگز قابل ترحم نيستن. متاسفانه ما بين جنگزده ها از اين بدترم ديديم و شنيديم. بچه هايي كه جلو چشمشون پدرمادرشون تيكه پاره شدن و به مادرو خواهرشون تجاوزشده البته عزيزم آقاي هيتلر موجي نيستن. اصطلاح موجي به بيماري رواني اختلال پس ازسانحه يا PTSD گفته ميشه درصورتي كه تشخيص اين بيمار اسكيزوفرن هست. مرسي كه بهم سرزدي عزيزدلم
مامان مهدیه
14 بهمن 93 19:13
سلام عزیزم نبودی یه مدتی دلمون تنگ شده ایشالله هر جا هستی موفق باشی و به تمام آرزوهات برسی
مینا
پاسخ
سلام دوستم منم دلم واسه همتون خيلي تنگ شده بود عزيزم ديگه درگير امتحانا بودمممنون از آرزوهاي قشنگت دوست خوبم
مامان آتریسا
15 بهمن 93 12:22
سلام عزیزم.خوبی؟خسته نباشید.ازاونجایی که می دونی ماکاشان هستیم اگه دوست داشتی میتونی چندروزی بیای پیش ما.خوشحال میشیم عزیزم
مینا
پاسخ
سلام عزيزم ممنون خوبم. مرسي خانومي. مررررررررسي ازلطفت عزيزدلم. ي دنيا ممنونم ولي خب ميدوني ك دختر مجرده و هزارتا آقا بالاسر دست خودم بود حتما ي ايران گردي حسابي ميكردم
محمد
25 بهمن 93 12:39
سلام بروزم با وسایل جدید "آماده سازی کیک، دسر" بروزم. به منم سربزن.
آیدا
1 اسفند 93 19:14
سلام به منم سربزن خوش حال میشم وبت خیلی خوشگله
مینا
پاسخ
چشم عزيزم حتما
مامان عالمه
1 اسفند 93 20:41
سلاممممممممممممم__________#__##__# ________________#########_#____#_# ________########____________##_#_# _____##__##___ حالت چطوره؟؟؟؟ ____#_# ____##_#___#_____________________# ____#_#___#_________________##___# ____#_#__##___________#######_____# ____#__#_#_________###________##__# _____##_______###_#_____##_____#________####### _______###_______#_____###______##____##__###__# _________#______#________#___#__#____##_##خوفی##_# _________#______#_______#####___#___##_##____#__# __________#_____##____##_______#____#__#_____#__# ___________##____##__________#######___#___##__# _____________##____##_____###_____#_____###____# __________#############_####______#_________# _______##_______#______#____#_____#___________# _____##_________#______#____#_____##_________# ___##___________#_______#___###__###________# __#____________###_______###___##___#______# _##__________##___#____##____________#___## _#__________#______####______________#_## ##_________#____ ____من آپم___ _ ______# #__________#____________بدو بیا___ا ___ # _#_________#_________________ا_____# _##________#_____________________ ### ___##____##________-----------____#__ ## _____#########_____^_^________####___# ___##_________###________#####_________# __#_____#________##_#####__________######### _#___###__##_______#_____________##__________## _#__#_______##______#__________##______________## _#__#_________##____#___##____#____########__## __#_#__زود بیا_#____#_#_#___##___##________##__ _# __##_#__________#___###___####___#_ باباااااای ___#_# ___##__#________#___#________#__#_____________### ____##__##____##__#___________#__##_________## ______##__####__##______________#__##_____## ________########___________________#######
مینا
پاسخ
رضوان
2 اسفند 93 13:39
مینا
پاسخ
مامانی شهرزاد
4 اسفند 93 13:00
دلم خيلي برات تنگ شده ها ..... خيلي دير به دير مياي . نمي دونم چرا
مینا
پاسخ
قربونت بشم عزيزم دل منم تنگ شده. بخدا الان ميخوام پست بذارم
مامان هلیا
5 اسفند 93 11:45
مینا جونم روزت مبارک عزیزم درودهای خدا بر تو پرستار که هستی ناجی و دلسوز بیمار ادامه می دهی راه کسی را که هست الگوی صبر و عشق و ایثار
مینا
پاسخ
واااااااااااي مرررررررررررسي عزيزم خيلي خوشحال شدم كه يادت بود
مامان راضی
5 اسفند 93 13:50
سلام مینا جونم با اینکه خیلی سراغ کامپیوتر نمیام اما اومدم یه تبریک جانانه به خاطر امروز که روز شماست بهت بدم و برم روز پرستار واست مبالک باشه عزیزم خسته هم نباشی گلیه
مینا
پاسخ
سلام عزيزدلم واااااااااي اگه بدوني چقد خوشحال شدم كه يادت بوده اتفاقي كه تو دنياي مجازي ميفته و مهري ما بهم داريم واقا جالبه. شايد بعضي ازدوستاي واقعيم يادش نبوده باشه بهم تبريك بگن ولي شما حسابي خوشحالم كردي مررررررررررررسي
مامان زهرا
1 اردیبهشت 94 23:49
مینا جان امیدوارم همیشه به سفر باشی گلم.
مینا
پاسخ
مرسي عزيزم همچنين
مهرنوش
30 تیر 94 18:04
سلام خیلی مفید بود ! به منم سر بزن
مینا
پاسخ
سلام به وبلاگم خوش اومدي چشم حتما
مرمری
31 فروردین 96 21:14
سلام مینا جون امیدوارم که حالت خوب باشه ...نمیدونم از کی دیگه به وبلاگت سر نزدی شاید سه یا چهار سال ولی برای منی که دنبال یه پرستارم که ازش در مورد عشقم (پرستاری)سوال بپرسم وبت تازگی داشت ! کمتر از دو سه ماه مونده تا کنکور96 و به شدت غمگینم و نمیدونم چیکار کنم که به عشقم برسم ! تلاش چندانی نداشتم و حسابی نا امیدم ... کاش به تازگی سر زده بودی و من میتونستم یکم باهات درد و دل کنم و انقدر ازت بپرسم که سیر شم از ته دلم ارزو دارم که پرستار بشم یعنی از بچگی ارزو داشتم اما خب سرم خیلی داغ بود اگر زمانی دوباره دلت خواست به وبت سر بزنی حتما به وب منم بیا و برام نظر بزار .... میدونم سرت خیلی شلوغه و دنیای تلگرامی و اینستاگرامی الان نمیزاره که به وبت بیای و شاید تا الان اینجا رو فراموش کرده باشی ! بی صبرانه منتظرتم کاش وقتی اومدی منم مثل خودت یه پرستار شده باشم جان فدا (: مریم دختری در ارزوی پرستار شدن !