من اووووووووومممددددددددمممممممم!!!
من بالاخره اومدم از اینکه یه روز بدقولی کردم واقا ببخشید راستشو بخواین دیروز ظهر که از امتحان برگشتم تا لباسامو عوض کردم یه کتاب تو کتابخونه کوچیکم بهم چشمک زد و تازه یادم افتاد چندوقته چقد دوس دارم بخونمشو با تنبلیو سرگرمیه امتحانا دست رد به سینش زده بودم، ولی دیروز با یه شورواشتیاق فراوون برش داشتم و با خیال آسوده و به دور از هرفکره امتحانی شروع کردم به خوندن اینقد واسم جالب بود که از دیروز ظهر تا امشب ی لحظه هم از دستم نیوفتادو بکوب خوندمش مامان طفلیم فک میکنه خل شدم! اخه معمولا همه بعد از این همه درس خوندن و یه ماه کتابو جزوه دیگه از هرچی کتابه حداقل تاچند هفته چندششون میشه ولی خب من طبق فکرو نظر مامانم یکم خلم خلاصه که میتونم...