جعد موي غاليه بوي...
شـاد زی بـا سـیاه چـشـمان شاد که جهان نیست جز فسانه و باد
ز آمـــده شـــادمـان بــبایـــد بود وز گــذشــتـه نــکــرد بایــــد یــاد
مــن و آن جـعــد مــوی غالیـه بوی مـن و آن مــاه روی حــور نــــژاد
یک بخت آنکسی که بداد و بخورد شــوربـخــت آنکه او نخورد و نداد
بــاد و ابرست ایــن جهان افسوس بــــاده پیـــش آر هـــرچـه بـاداباد
چندروز پيش داشتم يكي از اشعار رودكي شاعر بزرگ سده سوم قمري رو مي خوندم، نمونه اي از شعر غنايي كه خيلي خوش آهنگ و زيبا سروده شده. چيزي كه تو اين شعر توجه منو به خودش جلب كرد تعريف جناب رودكي از زيبايي يك خانومه! مني كه هميشه عاشق موي لختم و هميشه از موهاي بقول خودم فرفري ولي بقول آقاي رودكي مجعد شاكيم؛ حالا فهميدم كه يكي از نشانه هاي زيبايي به ديد يك شاعر در هزار و خورده اي سال پيش موي مجعد بوده و چقد يه حس قشنگ ته دلمو قلقلك داد... البته ديگه نميدونم هنوزهم بعد از اين همه سال موي فر طرفدار داره يا نه! قبلا بعد از حموم به موهام چندنوع سرم و ماسك موي آنتي فريز ميزدم بعدم محكم با گيره يا كش موهامو از پشت مي بستم كه بعد از خشك شدن بقول خودم صاف شه! البته يه زماني هم اينكارو به انواع اتومو و سشوار ميسپردم كه مطمئنا الان ميدونم اين وسايل چقد واسه موهام ضرر داره و غير مواقعي كه عروسي و جشن دعوتم از اين وسايل استفاده نميكنم؛ ولي جديدا وقتي موهام خيسه ازادانه بهشون جازه ميدم نفس بكشن يعني رو شونه هام ميريزمشون و ميذارم به شكل طبيعيشون فر بخوره و حلقه حلقه بشه و بعد جلو آينه واميستم و واسه خودم قر ميدم و از فكر جعد موي غاليه بوي غرق لذت ميشم و واسه هزارمين بار به اين نتيجه ميرسم هرچيزي طبيعيش قشنگ تر و جذاب تره... ميگم خدارو چه ديدي شايد يكي هم اسير اين حلقه هاي مشكي بشه
ماه رمضون از نيمه گذشته و اين روزا خيلي كسالت بار درگذره! هميشه ماه رمضون رو خيلي دوست داشتم و كلي نوستالژي داره واسم؛ البته يكم متفاوت چونكه ما دهه هفتاديا روزه گرفتنمون رو با پاييز شروع كرديم و اون موقع الحق كه خيلي راحت بود... خنكيه هوا رو كه بذاريم كنار، اون زمان نصف بيشتر روزه داري ما بچه هاي تازه مكلف شده تو مدرسه ميگذشت و زماني كه شيفت مدرسمون بعد از ظهر بود ، يك ساعت زودتر تعطيلمون ميكردن تا قبل اذون خونه هامون باشيم و چقد ذوق زده ميشديم از اين يك ساعت تخفيف! ماه رمضوناي اون زمان ما با بوي نارنگي و پرتقال و انار همراه بود؛ هنوزم كه هنوزه از ماه رمضون انتظار بوي نارنگي نوبرانه دارم! الان چندين ساله ماه رمضونام همراه شده با هندونه و خربزه و شربت خاكشيرو گلاب. تا اينجاش كه خيلي خوبو عالي و خوشمزس ولي نميشه منكر اين شد كه روزه داري تو اين گرماي سخت خيلي مشكله. دورو اطراف ما كه روه نگير خيلي شده البته من نميخوام بگم درست يا غلط يا خدايي نكرده پيش داوري كنم، من خودمو ميبينم كه با سختي فراوون و معده درد مبارزه ميكنم و سرسختانه روزه ميگيرم.
نميتونم بگم ماه رمضون پاييزي رو بيشتر دوس دارم يا تابستوني چون با هركدوم يكسري خاطرات شيرين دارم. با پاييزي خاطرات كودكيو دارم و با تابستوني خاطرات جواني... و الان چندسال كه توي ماه رمضون بيمارستانم و مشغول گذروندن كاراموزيام كه خداروشكر امسال كاراموزي ندارم چون واقا سخته واسم، ولي تو اين حالوهوا كمك به دردمندا يه لذت ديگه داره كه نميتونم كتمانش كنم.
از ماه رمضون كه بگذريم و يكم برگرديم قبل به امتحاناتم ميرسيم كه در واقع آخرين امتحانات دانشگاهيم بود. ترم 6 هم با موفقيت به پايان رسيد و دو ترم آخرم عرصه است يعني هر ترمش فقط 12 - 13 واحد كاراموزي دارم و چقد خوشحالم از اين بابت چونكه حوصله درس خوندنم ديگه ته كشيده ولي در عوض عاشق كاركردن عمليم... كلي دلتنگ بيمارستانم...
شايد كسي كه اين قسمت اخر نوشته هامو بخونه با خودش بگه مگه ميشه كسي عاشق محيط بيارستان با اون همه بوي مواد ضدعفوني كننده بشه؟؟!!! چندوقت پيش يك رمان مي خوندم كه يكي از شخصيت هاي داستان تو بيمارستان بستري بود و همش ميگفت من از بيمارستان متنفرم و منو زود مرخص كنين و همراهش واسه دلداريش ميگفت بايد تحمل كني و تو حق داري چون هيچكس از بيمارستان خوشش نمياد! هونجا فوري با خودم گفتم پ چرا من دوسش دارم؟! مسلما جوابي غير اينكه چون من عاشقانه شغلمو دوس دارم پيدانكردم. اگه تو هر شغلي كه هستيم ديدمون اينجوري باشه نتيجش ميشه يه عالمه نيروي انساني زحمتكش كه كارشون به درست ترين نحو انجام ميشه و كشوري كه در همه زمينه ها موفقه.
در آخر هم چندتا عكس از گلهاي قشنگ مامانم واستون ميذارم... روزاتون قشنگ و مثل اين گل ها با طراوت...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی