کارآموزی بهداشت تموم شد!
سلام سلام به همه دوست جونیای مهربونو یارای باوفا
ایشالا که حال همتون خوب باشه. گفتم تا وقتی به اینترنت دسترسی دارم زیاد پست بذارم تاغیبتام جبران بشه آخه ازیک تا ده شهریور کاراموزی قلب مشهد دارم و باز نیستم البته قبلش بیکارنیستم و از4شنبه کاراموزی ارتوپد توبخش جراحی بیمارستان قوچان دارم.
بلاخره کارآموزی بهداشتمم باخوبیاو بدی هاش تموم شد، با تلخیا و شیرینیاش، با لبخندایی که به عشق نی نیا رو لبام مینشست و بااشکایی که بخاطر اشک نی نیا توچشام جمع میشد و بدتر ازهمه دیدن نی نی معصومی که حتی جون گریه کردنم نداشت و قلب منو بدجوری سوزوند
خلاصه که این کاراموزیم تموم شد البته بازم تا اخر تحصیلم کاراموزی بهداشت دارم.
روز آخر کاراموزیم که اصلا خوب نبود هم ازنظر شخصی هم ازنظر عمومی::: مربی عزیزمون! فرمودن شما تو همه کاراموزیاتون پوششو حجاب و آرایشتون همینه؟!! با همه گره بود ن من. ماهم گفتیم بله همیشه همینیم. کلی سرما غرزدن و فرمایش و نصیحت ب ناحق فرمودن بعد ازکلی فرمایشات فهمیدیم که کجای کار میلنگه! بله! ما حتی توبیمارستانم پوششمون همون بود درصورتی که توبیمارستان دانشجوها تحت نظارت سخت گیرانه سوپروایزر عزیز آموزشی خانوم آ هستن و اصلا امکان نداره پوششمون نامتعارف باشه و اوشون چیزی نگن! بله قضیه از این قراربود مربی دانشجوای مامایی همیشه درصحنه برای خراب کردن دانشجوای پرستاری سرکارخانوم ب! زیراب مارو تومرکز بهداشت مرکزی زده بودن و فرموده بودن دانشجوهای پرستاری پوششی بـــــــــــــس نامعقول دارن! درصورتی که باید بودینو میدیدین بچه های مامایی چطور بودن!!!!!!!!!!!!!!! خلاصه مربی محترمه ما بدون تحقیق و حتی اندکی تعقل کلی زدن تو پروبال ما و روز آخر مارو زهرمارمون کردن!این موضوع ازنظر شخصی بود
ازنظر عمومی هم که خبر اسفناک سقوط هواپیما تهران-طبس بود که حسابی اون روز منو دمق کرده بود.
ایران من عزادار شد. هموطن تسلیت
چند ساعت پيش هفت كودك فارغ از دنياي پرهياهوي ما سوار هواپيمايي شدند كه به سوي ابديت آماده پرواز بود.
چند ساعت پيش اين هفت كودك شايد هيجان نخستين سفر با هواپيما را مزهمزه ميكردند.
چند ساعت پيش جواني به بدرقه نامزد خود با دسته گلي آمده بود.
چند ساعت پيش مادري براي سلامتي فرزندش زير لب چيزي با خودش زمزمه ميكرد.
چند ساعت پيش پدري پاي تلفن با اضطراب ساعت پرواز دخترش را جويا ميشد.
چند ساعت پيش عدهاي در فرودگاه طبس نشستن هواپيماي عزيزانشان را لحظهشماري ميكردند.
چند ساعت پيش حدود 40 نفر پا به داخل هواپيمايي گذاشتند كه قرار بود در فرودگاه ابديت فرود آيد.
اما چند ساعت پيش بيمسئوليتي عدهاي همه آرزوهاي عدهاي را به باد داد.
اما چند ساعت پيش صداي گوشخراش كودكاني به گوش ميرسيد كه در ميان شعلههاي آتش و خون زنده زنده كباب ميشدند.
اما چند ساعت بعد عدهاي تند تند جلوي دوربينها خواهند رفت و از خود سلب مسئوليت خواهند كرد.
من اما دلهره دارم. دلهره اينكه كي و كجا فردا دوباره هموطنانم سوگوار عزيزانشان خواهند بود؟
دیروز حال و هوای روزی را داشت که هواپیمای مسافران خبرنگار در حوالی آزادی سقوط کرد و تا همیشه خاطرهای تلخ در تاریخ هواپیمایی ایران ثبت شد. (صبح دیروز یک فروند هواپیمای ایران ۱۴۰ (آنتونوف) اوکراینی که متعلق به شرکت سپاهان و به مقصد شهر طبس در پرواز بوده ناگهان در ابتدای پرواز در حوالی شهرک آزادی تهران سقوط کرد.)