من برگشتم + خاطرات کاراموزی مرکز بهداشت
سلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام
سلام و صد سلام به همه دوستای خوبو مهربون وبلاگیم. اگه بدونین چقد دلم واسه همتون تنگ شده بود ولی خب چون کامپیوترم مشکل پیداکرده بود و بخاطر کاراموزیا حسابی سرم شلوغ بود نمیتونستم برم کافی نت و همش خدا خدا میکردم زودتر مشکل سیستمم حل بشه و بتونم هرروز وبمو به روز کنم
خداروشکر امروز مشکلات حل شد و من از ظهر که از کاراموزی رسیدم خونه چندین ساعت نشستم پای سیستم نظرارتتونو بادقت خوندم و به همه جواب دادم و خیلی خوشحالم که تو این مدت که نبودم همتون به فکرم بودین و باحضور سبزتون وبلاگمو تنها نذاشتین
+میگما نبودم تو این یکی دو هفته یه حسن خیلی خوب داشت، اونم این بود که نتونستم پست بذارم و پست آخرم که مربوط به کنجکاویم بود چند هفته صدرنشین بود و فک کنم همه دوست جونیا دیدنش و جواب دادن و منو خیلی خیلی خوشحال کردن و باعث افتخارمه که بیشتر باهاشون آشنا شدم
خلاصه بعد ازظهر شد من رفتم باشگاه البته خیلی خوابم میومد ولی کلی باخوابم مبارزه کردم تا به باشگام رسیدم.
+آها یادم رفت بگم که دوهفتس میرم باشگاه
توروخدا دعاکنین یکم لاغرشم واقا دیگه تحمل چاقیو ندارم اگه هم راه حلی واسه لاغرشدن دارین حتما بهم بگین. آخه تو ماه رمضون دو سه کیلو اضافه کردم و این خیلی نگران کنندس
دیگه از باشگاه که برگشتم یکم استراحتو دوباره پای سیستم نگران خودمم آخه شام نخوردم فک کنم پای سیستم قراره بخوابم!!! دیگه فک کنم دچار بیماری سندرم اینترنتی شدم یا شایدم فوبیا نبود اینترنت!
سعی کردم به چندتایی ازدوستام سربزنم و قول میدم در اسرع وقت به بقیه تون هم حتما حتما سربزنم
خب حالا از کاراموزی جدیدم میگم که کاراموزی مرکز بهداشت و درعین شیرینی خیلیم تلخه! البته واسه من تلخه حالا دلیلشو میگم. شیرینیش واسه اینه که در روز بیست یا سی تا نی نی نازو خوشگلو جیگر میبینم و کلی باهاشون بازی میکنم و حسابی حال میکنم و تلخیش واسه علت حضور نی نی ها تو مرکز بهداشته که بخاطر زدن واکسن میان البته خیلیاشون هم فقط مراقبت دارن. البته من میدونم واکسن واقا واسه کوچولوها لازمه ولی خب دله دیگه چیکار میشه کرد! باورکنین وقتی صدای جیغشون بلند میشه جیگرم کباب میشه و چندبار هم اشک توچشام جمع شده و خیلی جلو خودمو گرفتم تا سرازیر نشه
اینم از این روزای من. امیدوارم بخاطر تاخیرم منو بخشیده باشین
همتونو خیلی دوست دارم