✿ یادداشت های مینا گونه ✿

من برگشتم + خاطرات کاراموزی مرکز بهداشت

1393/5/13 22:46
نویسنده : مینا
917 بازدید
اشتراک گذاری

سلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام

سلام و صد سلام به همه دوستای خوبو مهربون وبلاگیم. اگه بدونین چقد دلم واسه همتون تنگ شده بود ولی خب چون کامپیوترم مشکل پیداکرده بود و بخاطر کاراموزیا حسابی سرم شلوغ بود نمیتونستم برم کافی نت و همش خدا خدا میکردم زودتر مشکل سیستمم حل بشه و بتونم هرروز وبمو به روز کنم

خداروشکر امروز مشکلات حل شد و من از ظهر که از کاراموزی رسیدم خونه چندین ساعت نشستم پای سیستم نظرارتتونو بادقت خوندم و به همه جواب دادم و خیلی خوشحالم که تو این مدت که نبودم همتون به فکرم بودین و باحضور سبزتون وبلاگمو تنها نذاشتین

+میگما نبودم تو این یکی دو هفته یه حسن خیلی خوب داشت، اونم این بود که نتونستم پست بذارم و پست آخرم که مربوط به کنجکاویم بود چند هفته صدرنشین بود و فک کنم همه دوست جونیا دیدنش و جواب دادن و منو خیلی خیلی خوشحال کردن و باعث افتخارمه که بیشتر باهاشون آشنا شدم

خلاصه بعد ازظهر شد من رفتم باشگاه البته خیلی خوابم میومد ولی کلی باخوابم مبارزه کردم تا به باشگام رسیدم.

+آها یادم رفت بگم که دوهفتس میرم باشگاهAbmagern bilder

توروخدا دعاکنین یکم لاغرشم واقا دیگه تحمل چاقیو ندارم اگه هم راه حلی واسه لاغرشدن دارین حتما بهم بگین. آخه تو ماه رمضون دو سه کیلو اضافه کردم و این خیلی نگران کنندس

دیگه از باشگاه که برگشتم یکم استراحتو دوباره پای سیستم نگران خودمم آخه شام نخوردم فک کنم پای سیستم قراره بخوابم!!! دیگه فک کنم دچار بیماری سندرم اینترنتی شدم یا شایدم فوبیا نبود اینترنت!

سعی کردم به چندتایی ازدوستام سربزنم و قول میدم در اسرع وقت به بقیه تون هم حتما حتما سربزنم

خب حالا از کاراموزی جدیدم میگم که کاراموزی مرکز بهداشت و درعین شیرینی خیلیم تلخه! البته واسه من تلخه حالا دلیلشو میگم. شیرینیش واسه اینه که در روز بیست یا سی تا نی نی نازو خوشگلو جیگر میبینم و کلی باهاشون بازی میکنم و حسابی حال میکنم و تلخیش واسه علت حضور نی نی ها تو مرکز بهداشته که بخاطر زدن واکسن میان البته خیلیاشون هم فقط مراقبت دارن. البته من میدونم واکسن واقا واسه کوچولوها لازمه ولی خب دله دیگه چیکار میشه کرد! باورکنین وقتی صدای جیغشون بلند میشه جیگرم کباب میشه و چندبار هم اشک توچشام جمع شده و خیلی جلو خودمو گرفتم تا سرازیر نشه

 

اینم از این روزای من. امیدوارم بخاطر تاخیرم منو بخشیده باشین

همتونو خیلی دوست دارم

پسندها (12)

نظرات (20)

مامان الهام
13 مرداد 93 1:18
سلام عزیزم خیلیییییییییییییییییییییی دلم برات تنگ شده بود وای این دوست من خیلییییییییییییییییییییی مهربونه فدای دل مهربونت بشم منم اصلا طاقت شنیدن گریه ی بچه رو ندارم دلم کباب میشه بوسسسسسسسسسسسسسس واسه دوست مهربونم
مینا
پاسخ
سلام عســـــــــــیســـــــممممممم دل منم خیــــــــــــــلی تنگ شده بود وای الهام جونم اینجوری نگوووووووو خدانکنه واقا خیلی ب من لطف داری خانومیتوهم خیلی مهربونی اخه
خاله سانی
13 مرداد 93 1:59
عزیزممممم دلم واست تنگ شده بودخوش به حالت منم خیلی خیلی به پرستاری علاقه داشتم و دارم ولی قسمت نشد تو این رشته تحصیل کنم انشا.. که موفق باشی عزیزم.باشگاه خیلی خوبه هم واسه سلامتی هم روحیه.کار خوبی کردی رفتی.منم به اشپزی خیلی علاقه دارم ولی فعلا به دلیل درگیریهام نمیتونم عضو گروه شم و هی واسم پیام بیاد.دعا کن که به خیر بگذره بعدش حتما میام.به منم سر بزن عزیزم خوشحال میشم
مینا
پاسخ
فدااااااتــــــ شــــــــم سانی جونم دل منم تنگ شده بود. شاید واست جالب باشه بدونی یکی از دوستام با وجود داشتن یه کاردانی تو ی رشته دیگه و بعد از گذشت چندسال بخاطر علاقش ب پرستاری اومده و با ما داره پرستاری میخونه و یکی دیگه ازدوستامم یک سال تودانشگاه رشته ریاضی خونده ولی بعد استعفا داده و بخاطر علاقه اومده پرستاری ایشالا بعدا حتما بیا عزیزم واست دعامیکنم زودتر درگیریات حل شه گلم. حتما میام
مامانی شهرزاد
13 مرداد 93 9:57
عزززززززززززززززززززيزم بالاخره اومدي دلم كلي واست تنگ شده بود حسابي سرت شلوغ شده ها . مرسي از اينكه جوابمو توي خصوصي گذاشته بودي عزيزم انشاله هرچي خيره برات پيش بياد
مینا
پاسخ
قررررررربــــــووووووونــــــت عزیزدلم اره دیگه بلاخره قسمت شد سیستم منم درس شد دل منم خیلی خیلی تنگ شده بود خانومیاره دیگه بلاخره گفتم شهرزادجونم
ترنم
13 مرداد 93 12:36
سلام عزیزم دلمون برات تنگیده بود بسلامتی کارآموزیت کی تموم میشه؟ راستی من هنوز بچمو خانه بهداشت نبردم کی باید ببرم؟
مینا
پاسخ
سلام عزیزدلم دل منم خیلی تنگ شده بود. هنو تقریبا یه هفتش مونده خانومی. اگه واکسنای بدو تولد همگی تزریق شده باشه اولین دفه ای که باید امیرمهدی جونو ببری مرکز بهداشت دوماهگیه عسیسم
خاله سانی
13 مرداد 93 18:58
مرسی عزیزم خدا رو چه دیدی شاید یه روز منم اومدم تو این رشته
مینا
پاسخ
اگه علاقه داری و میدونی تحملشو داری واقا رشته خوبیه عزیزدلم
رضوان
13 مرداد 93 19:25
سلامممممممممممممم مینا جونمممممممممم دلم برات تنگیدددددددددددده ... قول بده طولانی نری دییگه مینا جون پرستاری بهتربن رشتس ولی دل و جرات میخواد ک من ندارم ... کاش همه پرستارا مث مینا جونم مهربون باشن راسی برو خصوصی .......... اهاااااا قالب وبتم عااااااالیه ... رنگشو دوس میدارمممممممم
مینا
پاسخ
سلــــــــام ب روی ماهت عزیزدلم دل منم واست ی ذره شده دوست ماهمایشالا عزیزم باورکن ناخواسته بوده ولی ایشالا دیگه تکرارنمیشهمن ک عاشق این رشتمتو ب من لطف داری عزیزدلم چشات قشنگ میبینه مهربونم
✿ مینا ✿
13 مرداد 93 20:05
من خواننده وبتون شدم و از خوندنشون لذت میبرم ،خیلی بامزه مینویسین و هر روز از تو مطالب دوستان پیگرتون بودم خوشحالم که برگشتین به منم سربزنین
مینا
پاسخ
باعث افتخاره عزیزذلمشما لطف داریحتما میام پیشتون
✿ مینا ✿
13 مرداد 93 20:07
قالبتون خیلی بامزه س راستی تو لینکا اسم وبمو عوض کنین اسمش عوض شده
مینا
پاسخ
نظر لطفته عســـــــیســـــــــممممممممم چشم حتما
سحر
13 مرداد 93 20:58
سلام قالب جديد مبارك مينا جون موفق باشي عزيزم
مینا
پاسخ
مرسی عزیزدلم
مامان امیر
14 مرداد 93 0:27
سلام.خسته نباشین قالب جدیدوبلاگتونم مبارک
مینا
پاسخ
سلام گلم ممنون مرررررررررسسسسسییییییی
مامان سوده
14 مرداد 93 18:17
رمز خصوصی
مینا
پاسخ
مرسی عزیزدلم بله بله خیلی زیاد تفاهم داریم
مامانی ساره
14 مرداد 93 22:04
سلام عزیزم دلم خیلی برات تنگ شده بودخوشحالم که برگشتی الهییییی چه پرستار مهربونی راستی قالب جدیدت مبارک باشه خیلی قشنگه
مینا
پاسخ
سلام عزیزدلم دل منم خیلی تنگ شده بود هم برای شما هم برای همه دوستای عزیز وبلاگیم تو لطف داری ب من خانومی چشات و نگاهت قشنگه گلم
مامان عالمه
18 مرداد 93 16:00
مینا
پاسخ
ღايـــليـــــــــا شاهـــزاده كوچولوي مامان و باباღ
18 مرداد 93 19:28
زیباست اینکه من باشم تو هم باشی و... و خدا هم باشد.
مینا
پاسخ
ღايـــليـــــــــا شاهـــزاده كوچولوي مامان و باباღ
18 مرداد 93 19:28
استاد رائفی پور : شاید بگیم زمان حضرت آدم فقط یه درخت بود که نباید بهش نزدیک میشدن اما الان این درخت ها زیاد شده نه ، هنوزم همون یه دونس اون یه درختی که نباید حضرت آدم طرفش میرفت یه حرف بود هنوزم حرف همینه
مینا
پاسخ
ღايـــليـــــــــا شاهـــزاده كوچولوي مامان و باباღ
18 مرداد 93 19:29
میدونین اوج ضایع شدن کی رخ میده؟! موقعیکه تو یه مهمونی نفری که بعد تو میره دستشویی همون اول سیفونو بکشه! دخترم باشه که دیگه هیچی!
مینا
پاسخ
ღايـــليـــــــــا شاهـــزاده كوچولوي مامان و باباღ
18 مرداد 93 19:30
ميگما يه وقت زشت نباشه ما بچمون سه ماهشه هنوز فيسبوك نداره! اگه زشته بگينها
مینا
پاسخ
خاله خانوم
19 مرداد 93 4:45
منم برای عشق خاله پست جدید گذاشتم دوست داشتی سربزن
مینا
پاسخ
حتما میام
مامان آتریسا
19 مرداد 93 11:55
سلام عزیزم.میناجون درسته که دلم برات تنگ شده بوداماهمین که خبرسلامتی وشاداییت روشنیدم دلتنگیم یادم رفت .امیدوارم روزهای خوب وزیبایی رودرپیش روداشته باشی .راستی ....قالب جدیدوبلاگت مبارک
مینا
پاسخ
سلام عزیزدلم منم خیلی ذلم واست تنگ شده بود. مرسی ک ب یادمی و ب فکرمیمیسی از این همه ارزوهای قشنگت
مينا مامان اميرعلي
19 مرداد 93 18:40
خيلي خوشحالم كه برگشتي
مینا
پاسخ
عزیزمی